responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
   ««اول    «قبلی
   جلد :
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 1411
  • مقدمهء مترجم: مقدمهء مترجم 1
  • مقدمهء مؤلف: مقدمهء مؤلف 1
  • منابع: منابع 1
  • اظهار ندامت ابوبكر قبل از مرگ از حمله به خانه فاطمه عليها سلام ! ! 927
    ترجيح و تمييز به حسب دين و قبيله ! ! 933
    عمر از تقسيم خالد انتقاد مىكند ، در حاليكه سياست خالد همان سياست عمر است ! ! 935
    عمر تصميم داشت از خطاى در تقسيم اموال برگردد و تساوى را رعايت كند ! ! 936
    جاحظ تلاش مىكند تبعيض نژادى و قوم و قبيله‌اى عمر را توجيه كند . بهمين خاطر مدعى است كه ترجيح بنىهاشم بر ديگر اعراب از ناحيه پيامبر صلى الله عليه وآله هم قومى و قبيله‌اى بوده است ! ! 943
    * * سليقه‌ها و روش‌هاى عمر در كلام و معامله و حكم ! ! 956
    ابى بن كعب را مىزند تا احاديث پيامبر صلى الله عليه وآله را نقل نكند ! ! 962
    عمر دوست صميمىاش تميم دارى را مىزند ! ! 964
    سعد را مىزند تا به او بفهماند كه ، عمر ، سلطان الله است و بايد احترام شود ! ! 968
    احنف بن قيس را چنان به ذلت انداخت و به بند كشيد ، تا هرگز از اطاعت او خارج نشود ! ! 969
    عمر دماغ عيينة بن حصن را به خاك ماليد ! ! 970
    عمر نه ابوبكر را احترام كرد نه عيينه را و نه او را بخشيد ! ! 972
    ابن قدامه عمر را تخطئه مىكند كه بين نصاراى عرب و غير عرب تبعيض قائل مىشود ! ! 975
    سرخسى مىگويد عمل عمر صحيح است حتى اگر بر خلاف خدا و رسول صلى الله عليه وآله باشد زيرا ملائك به زبان عمر سخن مىگويند ! ! 976
    جناب عمر با همه خفتى كه در قريش داشت اما عصبيت قريشى او را وا داشت تا در مقابل انصار قيام كرده و آيه فضيلت انصار را تحريف كند ! ! 981
    ابوبكر و عمر از زمان پيامبر صلى الله عليه وآله سعى داشتند خود را به قريش نزديك كنند ! ! 983
    عمر اعتراض شديد اما حسين عليه السلام را به خود تحمل مىنمايد ! ! 986
    تلاش ابوبكر و عمر براى خريدن عباس و دور كردن او از على عليه السلام ! ! 987
    عمر توسل به عباس را از توسل حضرت آدم عليه السلام به پيامبر صلى الله عليه وآله آموخت ! 992
    توسل عمر به اقرباء پيامبر صلى الله عليه وآله به هر دليلى كه باشد ، وهابيان را محكوم مىكند ! ! 994
    از آنروز به بعد لعن منافقين حرام شد و قنوت از نماز حذف شد . . . 1002
    خداوند مىفرمايد منافقين در درك اسفل و بدترين جاى جهنم‌اند . . . اما عمر فرموده خدا و پيامبر صلى الله عليه وآله را رد مىكند ! ! 1010
    استفاده عمر از منافقين براى رويارويى با بنىهاشم و على عليه السلام ! ! 1011
    اعتراض عمر به آنجا رسيد كه چنان به سينه ابو هريره زد كه با ما تحت به زمين خورد ! ! 1015
    حقيقت اينست كه تمامى اين مزخرفات از ناحيه خود عمر بوده است كه پيامبر صلى الله عليه وآله او را نهى مىفرموده است ! ! 1017
    دو نفر كه براى جنازه‌اى شهادت دهند ، وارد بهشت خواهد شد ! ! 1019
    عمر مسؤوليت به گردن پيامبر صلى الله عليه وآله مىاندازد ! ! 1020
    چه روزى عمر به قتل رسيد ؟ 1029
    عمر تصميم داشت پسرش را وليعهد خود كند ، اما ترسيد دودمانش را به باد دهد ! ! 1031
    شاهد باشيد كه من مسؤوليت خلافت را به گردن نمىگيرم ، مسؤوليت آن با اهل شورا است ! ! 1037
    عمل به مواد قانونى شوراى عمر واجب است ! ! 1040
    پيامبر اسلام محمد مصطفى صلى الله عليه و آله امت خود را سر گردان و متحير رها كرد . . . ولى من ، عمر بن خطاب بيشتر از سه روز امت را سرگردان نخواهم گذاشت ! ! 1041
    يا على ، آيا حاضرى خلافت را بپذيرى بشرط آنكه روش و اعمال عمر را جزئى از دين بدانى ؟ ! ! 1048
    * * * نظر امام على بن ابى طالب عليه السلام درباره سقيفه و شورا 1051
    * * * آيا فقهاء مىتوانند قانونيت شوراى عمر را صورتگرى كنند ؟ ! 1053
    عمر معاويه را نگاه مى كرد و به به مىگفت . . . آفرين به كسرى و پادشاه عرب ! ! 1061
    قبل از معاويه هم پدرش ابو سفيان رئيس مشركين قريش امتحانش را خوب پس داده بود و تسليم عمر شده بود ! ! 1063
    مسلم از ترس بخارى روايت را نقل نمى كند ! ! 1069
    عمرو بن عاص با كشته شدن عمار مضطرب و نگران مى شود ، اما معاويه راه چاره را به او مى نماياند ! ! 1072
    اويس قرنى 1078
    * * عمر و ابو بكر و عائشه 1080
    هر كس ابوبكر و عمر را از پيامبر صلى الله عليه و آله عاقلتر بداند ، بايد از او تقدير و تشكر شود ! ! 1082
    آقاى عمر ، خودش و ابوبكر را بهتر از پيامبر صلى الله عليه و آله مى داند ، چرا كه رسول خدا صلى الله عليه و آله را نصيحت مى كند و حضرت چون به نصيحت او گوش نمى كند گرفتار عذاب مى گردد ! ! 1083
    داستان كاروان بنى تميم پرده از اسرار بر مى دارد و تجاوز ابوبكر و عمر را بر پيامبر صلى الله عليه و آله در زمان حياتش آشكار مى سازد ! ! 1091
    تلاش عائشه براى برداشتن ننگ و عار بىادبى از پدرش ابوبكر ! ! 1093
    سوره تحريم نشان مى دهد كه توطئه‌اى بزرگ بر عليه رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله در كار بوده است ! ! 1094
    اظهار پشيمانى ابوبكر هنگام مرگ از حمله به خانه فاطمه عليها سلام ! ! 1098
    عائشه خانم فتوا مى دهد كه عمر از پيامبر صلى الله عليه و آله بهتر است . . . او بيرحم و عمر دل رحم ! ! 1102
    عائشه مى گويد پيامبر صلى الله عليه و آله به آواز گوش مى دهد . . . اما عمر ، نه ، چون باتقواتر است . 1105
    عائشه مى گويد پدرم و عمر هر دو از بيت المال مى خوردند . اما پدرم بهتر از عمر بود ، چون تجارت هم مى كرد ! ! 1107
    گرفتن دومين نسخه از يهوديان بنى زريق توسط عمر و آوردن آن نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و اخذ مجوز براى نشر آن ! ! 1114
    آوردن سومين نسخه تورات توسط عمر نزد پيامبر صلى الله عليه و آله براى گرفتن اعتراف و اخذ مجوز براى نشر آن ! ! 1115
    آيا واقعا باغ گرانبهاى خيبر هديه‌اى بود از يهود به عمر ! ! 1120
    عمر پيشگوئيهاى اهل كتاب را قبول داشت و از آنها سراغ آينده خود و اسلام و مسلمين را مى گرفت ! ! 1128
    عمر از اهل كتاب مى پرسد كه آيا پادشاه است يا خليفه ؟ ! ! 1130
    جناب عمر بشدت از كعب الاحبار خاخام يهودى حتى قبل از مسلمان شدن او ، خوشش مىآمد ! ! 1132
    عمر به علم و گفته‌هاى كعب الاحبار يهودى اطمينان داشت ! ! 1136
    ترا بخدا كعب بگو من پادشاهم يا خليفه پيغمبر ؟ ! ! 1137
    عمر از كعب الاحبار يهودى موعظه مىخواهد . . . او هم مىگويد روز قيامت ابراهيم خليل عليه السلام هم ترسان و لرزان مىگويد خدايا بدادم برس . . . 1142
    عمر بر پايه احاديث كعب الاحبار اعتقاداتش را مىسازد . . . چنانكه مىگويد عرش از سنگينى خدا ، طق ، طق مىكند . سپس آنها را بين مسلمين پخش مىكند ! ! 1144
    عمر نظريه كعب الاحبار را درباره شفاعت پيامبر صلى الله عليه وآله پذيرفت كه شامل يهود ونصارا و ديگر كفار هم مىشود ! ! 1145
    اين سخن كعب الاحبار يهودى است كه به عمر مىگويد عهد تو آخرين دور امنيت و ثبات سياسى است و پس از تو باب فتنه‌ها باز مىشود . . . نه سخن حذيفه ! ! 1147
    كعب الاحبار به عمر خبر مىدهد كه بزودى در مدينه كشته خواهى شد . . . عمر هم او را تصديق نمود ! ! 1148
    ابن كثير عمل عمر را در تأييد كعب و يهوديان توجيه مىكند ! ! 1150
    شيخ محمود ابو ريه اسلام آوردن كعب الاحبار و حزب او كذب و مكر و دروغ مىداند ! ! 1151
    اما عمر مانع بعضى از قصه‌گوها شد و حتى بعضىها را با تازيانه زد كه اين سمت فقط اختصاص به دولت دارد ! ! 1155
    مىگويند عمر يهوديان خيبر را بخاطر آنكه پسرش عبد الله را مورد تعرض قرار دادند ، بيرون راند ! ! 1161
    البته سببى ديگر براى اخراج يهوديان غير از تجاوز به عبد الله بن عمر نقل كرده‌اند ! ! 1162
    عمر ادعا مىكند بيش از دويست آيه از سوره احزاب گم شده است ! ! 1166
    آيه دروغين لو كان لابن آدم واديان 1176
    منابع سنيها حاكى از تشكيك و ترديد ابى بن كعب درباره سوره بودن معوذتين مىباشد ! ! 1186
    قرآن با صداى رسا دو سوره ساختگى عمر را از خود نفى مىكند . . . اگر چه تلاش وسيعى كردند تا آنها را به قرآن بچسبانند ! ! 1191
    براى آنكه به دو سوره ساختگى عمر مشروعيت ببخشند ، آنها را به على عليه السلام هم نسبت داده‌اند ! ! 1193
    آبروى دو سوره ساختگى عمر رفت بطوريكه نه تنها قنوت عمر را انكار كردند بلكه قنوت پيامر صلى الله عليه وآله را نيز منكر شدند ! ! 1194
    عمر خود را صاحب حق مىدانست كه عدد سوره‌هاى قرآن را كم يا زياد كند ! ! 1203
    حديث سبعة احرف ابتدا در قراء‌ت لفظى بود سپس آنرا تحريف كرده و گفتند مراد معانى قرآن است ! ! 1207
    خطرناكترين فتواى عمر با هر لفظى كه بخواهيد مىتوانيد قرآن را بخوانيد ! ! 1208
    تمامى منابع سنى اتفاق دارند كه پيامبر صلى الله عليه وآله امر فرموده بود قرآنرا از چهار نفر بياموزند ! ! 1214
    كار اختلاف عمر و ابى بن كعب به آنجا كشيد كه يكديگر را متهم به دروغگوئى كردند . لذا عمر مجبور شد برگردد ! ! 1223
    كسانى كه عقل و فكر خود را در گرو روايات بخارى گذاشته‌اند . . . نمىتوانند پاسخگوى اشكالات باشند ! ! 1225
    ابن سيرين كه از دشمنان قسم خورده على عليه السلام است ، آرزو مىكند كه اى كاش قرآن على عليه السلام به دست مىرسيد . . . حال چرا قرآن آن حضرت را دولت ابوبكر و عمر و عثمان پخش نكردند ؟ ! ! 1236
    كثرت قاريان قرآن خطر بزرگى براى دولت مىبود . لذا مىبايست تقليل يابند ! ! 1237
    كثرت قاريان تبديل به قدرت اجتماعى در جامعه اسلامى شده و عمر را به وحشت انداختند ! ! 1238
    عمر مردم را از حافظين فاسق قرآن و از خوانندگان فاسق قرآن مىترساند . . . گويا مراد عمر از فاسقين ، مخالفين خود او مىباشد ! ! 1239
    عمر مىگويد پيامبر صلى الله عليه وآله تشريف آورد و ريش مرا گرفت و مرا ترساند . . . مرا از زيادى قاريان قرآن ترساند . . . ! ! ! 1241
    عمر مىگفت چنين بخوانيد فامضوا الى ذكر الله . . . فاسعوا نخوانيد وآنرا از قرآن پاك كنيد ! ! 1243
    پيامبر صلى الله عليه وآله در وداع آخرينش با امت ، عمر را از رسوائى آخرت مىترساند ! ! 1253
    برخورد و موضع‌گيرى عمر و رؤساى قريش در آخر عمر پيامبر صلى الله عليه وآله چيز جديدى نبود ، بلكه خط مشى و نقشه‌اى بود كه از گذشصته طراحى و اجراء شده بود ! ! 1254
    چقدر پيامبر صلى الله عليه وآله امت را از اكتفاء به قرآن و ترك سنت بر حذر داشت ؟ ! ! 1257
    بايد اعمال خطرناك عمر را با لباس زهد و ورع و خدمت به دين زيبا كنيد و موجه جلوه دهيد ! ! 1267
    ابن حبان مىگويد كسانى را كه عمر زندانى كرد همه از صحابه نيك و صادق بودند . . . اما فقط براى عبرت ديگران بود ! ! 1270
    ابن حبان بدون دليل و مدرك ادعا مىكند على بن ابى طالب عليه السلام هم در اين امر با عمر موافق بود ! ! 1271
    خواب دروغين و خيالى جام شير كه به پيامبر صلى الله عليه وآله نسبت مىدهند . . . كه آن جام علم عمر بود ! ! 1275
    مىگويند عمر دو ثلث علم ، 10 / 9 علم را برده است ! ! 1276
    مىگويند عمر فقيه‌ترين مردم نسبت به كتاب خداست ! ! 1277
    بارها عمر از پيامبر صلى الله عليه وآله معناى كلاله را پرسيد . . . اما چه سود كه هرگز نفهميد ! ! 1280
    عمر سعى مىكند با كمك دخترش حفصه معناى كلاله را از پيامبر صلى الله عليه وآله بپرسد . . . اما حضرت او را نفرين كرد كه هرگز نفهمد ! ! 1281
    جام شير و علم عمر پرواز كرد و رفت چرا كه عمر معناى تيمم و آيه تيمم را نفهميد . . . تيمم نكرد ، نماز هم نخواند ! ! 1284
    گويا علت نفهمى عمر اين بوده كه پيامبر صلى الله عليه وآله از غلطيدن عمر خنديده است ! ! 1285
    بخارى عمر را از غلطيدن در خاك نجات داده و آن را منسوب به عمار مظلوم نموده است ! ! 1287
    عبد الله بن مسعود هم به تبعيت از عمر اجازه تيمم نمىدهد ! ! 1289
    براى عبد الله بن مسعود آيه قرآن و عمل به آن مهم نيست ، بلكه مهم اينستكه آيا عمر تيمم را قبول داشته يا نه ؟ ! ! 1290
    جام شير و علم عمر پرواز كرد و رفت . . . چون به معناى ( فاكهه و أبا ) در قرآن رسيد و نفهميد ( اباء ) يعنى علف حيوانات ! ! 1292
    جام شير و علم عمر كجا پرواز كرد و رفت كه يكبار چنين فتوا مىدهد و يكبار چنان ؟ ! ! 1293
    جام شير و علم عمر پرواز كرد و رفت و دستور داد زن ديوانه‌اى را كه شرعا تكليف ندارد ، سنگسار كنند ! ! 1295
    جام شير و علم عمر پرواز كرد و رفت و در حكم بچه‌اى كه دو مدعى داشت به تناقض‌گوئى افتاد ! ! 1297
    تعجب شافعى از دفاع از عمر در حاليكه قول عمر مخالف كتاب و سنت است ! ! 1303
    نظريه جناب عمر اينست كه اسلام روى به زوال و نقصان خواهد گذاشت ! ! 1308
    عمر بن شبه نظريه ضعف و نقص اسلام را منسوب به عمر بن خطاب مىداند ! ! 1309
    حديثى را كه ابن كثير به آن دست يازيده ، و چشمش را بر غير آن پوشيده است ! ! 1313
    پيامبر صلى الله عليه وآله وجود غول را نفى مىكند اما عمر به آن عقيده‌مند باقى مىماند ! ! 1317
    جناب عمر تصديق مىكند كه شخصى را اجنه چهار سال گرفتند ، سپس بازگرداندند ! ! 1320
    بعيد نيست كه حديث هامة بن هيثم هم از عمر باشد ، اگر چه تلاش مىكنند آنرا از عمر دور بدارند ! ! 1322
    عمر فتوا مىدهد كه هر كس درباره ، قدر ، بحث كند ، بايد كشته شود ! ! 1324
    عائشه مىگويد پيامبر صلى الله عليه وآله در نماز از دجال به خدا پناه مىبرد ! ! 1327
    روايات افسانه‌اى از شخصيت و خروج دجال كه همگى اتفاق دارند او هرگز نخواهد توانست وارد مكه و مدينه شود ! ! 1328
    مغيره مىگويد آنچه را درباره دجال روايت مىكنند ، مبالغه است ! ! 1331
    بخارى روايت مىكند كه عمر مدعى بود ابن صائد همان دجال است نه پيامبر صلى الله عليه وآله ! ! 1334
    راويان سنى درباره دجال چيزهائى از پيامبر صلى الله عليه وآله نقل كرده‌اند كه ادعاهاى عمر را تأئيد كنند ! ! 1340
    ابوبكر سخن عباس را تصديق كرد و بسرعت بسوى سقيفه رفت ! ! 1348
    مىگويند عمر حافظ نماز و مواظب آن بود ، ولى پيامبر صلى الله عليه وآله ، مىخوابيد و نمازش قضا مىشود ! ! 1351
    پيامبر صلى الله عليه وآله تحريكات عمر را براى تخريب صلح خنثى نمود ! ! 1355
    عقده عمر از بيعت حديبيه ! ! 1357
    توزيع غنائم از طرف پيامبر صلى الله عليه وآله افراد بخيل را به اعتراض وامىدارد . 1358
    ابوبكر و عمر دو تن از سربازان سپاه اسامه ! ! 1360
    * * اگر عمر پيامبر را بيشتر از خود دوست داشت ، پس چرا سنت پيامبر را تصرف كرده بود 1364
    عمر از شعر انصار خوشش نمىآمد . . . زيرا مخالف قريش بود ! ! 1371
    پيامبر دوستى و محبت اهل بيتش را شرط ايمان مسلمان قرار داده است 1374
    دشمن آل محمد در جهنم است 1375
    چرا بخارى ومسلم اين روايت صحيح را نقل نكرده اند 1378
    بخارى و مسلم از بغض آل محمد صلوات الله عليهم روايات فضائل ايشان را نقل نمىكنند ! ! 1379
    خداوند صلوات بر آل محمد عليهم السلام را بر هر مسلمانى واجب كرده است . 1380
    خداوند براى آل محمد عليهم السلام اموال خاصى به نام خمس وسهم ذوى القربى قرار داده وصدقه را برايشان حرام نموده است . 1381
    و خمس واجب مىباشد ، آنهايى هستند كه از نسل بنى هاشم و عبدالمطلب مىباشند 1382
    عمر خمس اهل بيت عليهم السلام را مصادره مىكند . . . و از سر لطف و منت مختصرى را پس مىدهد ! ! 1387
    عبد الله بن عمر هم به تبعيت از عمر اجازه تيمم نمىدهد ! ! 1399
    هيثمى مىگويد عمر بهمراه عمرو بن عاص خود را امير المؤمنين ناميد 5
    و شايد اصل ادعاء از عائشه باشد 7
    ابن كثير مىگويد عمر سرخ و سفيد بوده و بجاى انحراف چشم ( احول ) گفته كه درشت چشم ( احور ) بوده است 10
    يك بار هم عمر بشدت خنديد ، زيرا كه ( هند ) مادر دوست عزيزش معاويه ، انكار كرد كه زنا كرده باشد 12
    عمر ، ريشش را با حنا و رنگ سياه رنگ مىكرد 14
    عمر دائما به پدرش قسم مىخورد و پيامبر ( ص ) او را نهى مىكرد 18
    بنى مغيره مانند خالد بن وليد مادر عمر حنتمه را بىاحترامى مىكرد 20
    سبب عزل خالد حرف بدى بود كه خالد درباره مادر عمر گفت 22
    حضرت رسول صلى الله عليه وآله وسلم خطبه‌اى خوانده كه هيچ يك از صحاح آنرا نقل نكرده‌اند 27
    اين است نسب من و اين است اهل بيت و خاندان من ، آنگاه شخص فحاش مفتضح و رسوا شد 29
    پيامبر ( ص ) خطبه خوانده در حاليكه جبرئيل در كنار او بود و از كسانى كه به اهل بيت ايشان جسارت كرده بودند خواست كه در حسب و نسب خود با حضرت برابرى كنند ، مردم تقاضاى بخشش كردند . . . حضرت ساكت شدند و عفو نكردند . 37
    نسب در نزد عرب مهم است و در نزد عمر غير مهم زيرا او ضامن نسب خودش است 41
    ابن عباس قضيه تلخ و كوبنده‌اى را بياد عمر مىآورد 42
    قبيله عدى قبيله كوچكى از قبايل هم پيمان ، لعقة الدم ، 44
    ناراحتى قريش از حاكم شدن قبيله بنىعدى بر آل قصى 48
    پيامبر ( ص ) مىفرمايد زنان مانند گل ريحان و بلور مىباشند اما عمر مىگويد زنان شيطان هستند ! 54
    خصوصيات همسر در نزد عمر 59
    عمر با زنى با اجازه پدرش و بدون رضايت خود او ازدواج كرد 63
    خواستگارى عمر ، از فاطمه ( ع ) دختر پيامبر ( ص ) و جواب حضرت به او 65
    پيامبر ( ص ) نمىتواند به اختيار خود زهرا را شوهر دهد . . . زيرا كه زهرا ( ع ) از آن خداست 66
    ازدواج فاطمه ( ع ) با على ( ع ) به امر الهى 68
    آيا ازدواج عمر با ام كلثوم دختر على ( ع ) صحيح است ؟ 69
    عمر با زنش در حال حيض نزديكى كرد ، هر چند زنش به او گفته بود 78
    عمر از پشت با زنش نزديكى كرد ، سپس آيه اى نازل شد كه اين كار را حلال نمود 80
    در خانه عمر شخصى بود ، ابنه اى ( مخنث ) . . . آيا در خانه پيامبر ( ص ) چنين شخصى بود ؟ 81
    شايد دليلشان اين باشد كه عبدالله در روز صلح حديبيه بيعت كرد و پدرش بيعت نكرد 89
    عثمان ازدواج با حفصه را نپذيرفت ، اما مىگويند عثمان خواستگارى كرد ، عمر قبول نكرد 91
    ابن عباس مىخواهد از عمر اعتراف بگيرد ، اما او سعى مىكند خود را دور از مساله نگهدارد و خود را با قضيه بىارتباط جلوه دهد 96
    آيا كسى مىپذيرد كه تهديد خداوند به آن گروه جرار و بىرحم بخاطر يك مسأله شخصى زنانگى باشد 97
    عثمان در جمع آورى قرآن از مصحفهائى كه نزد حفصه بود استفاده كرد 101
    قرآن عمر با قرآن عثمان اختلاف داشت لذا مروان قرآن عمر را آتش زد . 102
    عبيد الله بن عمر با معاويه در جنگ صفين 107
    عاصم ( پسر عمر ) شراب خورد و عثمان بن عفان او را حد زد 110
    * * * شوهر خواهر عمر ، حبيب بن وهب 124
    زيد را با تقواتر از پيامبر ( ص ) مىدانند ! ! 127
    شدت دشمنى عمر با خالد بن وليد 129
    خطاب يك شتر بيشتر نداشت و فرزندانش لباس نداشتند 132
    عمر با وصيت پيامبر ( ص ) مخالفت كرد و آنرا ناديده گرفت 154
    مسلم در روايتى شبيه روايت بالا مىگويد پيامبر در جواب عمر چيزى نفرمود ! ! 156
    بخاطر دوست داشتن عمر زيادى را اصل قرار داده و ترسيده كلام پيامبر را در مورد عمر نقل كند 157
    هنگامى كه عمر زخم خورد ، گفت سگ مرا كشت ، او را بگيريد ! 162
    صورتم را روى زمين بگذار . . . اى بىمادر شده ! ! 165
    بخارى مىگويد ترس عمر از عذاب آخرت نبود . . . بلكه ترس او بخاطر امت بود ! 168
    رجال روايت صحيح‌اند . . اما صحيح‌تر از آن اين است كه عمر سوسمار را دوست دارد ! ! 174
    عمر از كعب الاحبار آموخت كه ماهى هر سال دو بار از خود ملخ پخش مىكند 181
    پيامبر ( ص ) ديد عمر ايستاده ادرار مىكند ، او را نهى كرد ! 192
    هرگاه آيه‌اى در حرمت شراب نازل مىشد پيامبر ( ص ) عمر را مىخواست و آيه را براى او مىخواند ! 197
    بخارى و مسلم و ابن ماجه و ديگران قضيه را درباره عمر مىپوشانند و حديث را نقل نمىكنند ! 198
    در بستر مرگ مىگويد نبيذ بهترين نوشيدنى من است ! 206
    فتواى عمر اينستكه شراب فقط از پنج چيز تهيه مىشود و شراب آنستكه عقل را فقط زائل كند و مستى بياورد ! 209
    اگر عمر شيره را براى اهل شام حلال مىكرد ، عبادة بن صامت اعتراض نمىكرد ! 211
    بر عليه عمر حرفى نزنيد . . . شراب عمر مانند شراب پيامبر است ! ! 219
    دوستداران عمر على بن ابي طالب ( عليه السلام ) را شارب الخمر مىدانند ! ! 221
    دوستداران عمر حضرت حمزه ( عموى پيامبر ( ص ) و سيد الشهداء اسلام را مست عربده كش وحشى معرفى كرده‌اند ! ! 222
    دوستان عمر هم نمىتوانند قبول كنند كه مخلوط كردن آب با شراب خوردن آنرا حلال مىكند ! ! 234
    عمر هرگاه عصبانى مىشد سبيلهايش را تاب مىداد 236
    عمر يك بار با تمام وجود خنديد ، زيرا مادر دوست عزيزش معاويه زناى خود را انكار كرد ! ! 237
    بىجهت يكبار آنقدر خنديد تا به پشت روى زمين افتاد ! ! 238
    عمر آنها را با تازيانه مىزد 241
    گويا عمر بعد از آنكه زنان را زد اجازه داد براى خالد گريه كنند ! ! 243
    از كله طاس عمر ترسيد و حرفهايش را اشتباهى زد ! ! 248
    سرخسى مانند بخارى مىخواهد عيب عمر را بپوشاند ! 252
    با همه بىحرمتىهايش نسبت به زنان باز هم بعضى از آنان را احترام مىكرد ! ! 253
    براى كوبيدن صبيغ از جانب پيامبر ( ص ) فتوا درست مىكنند 256
    مصريها از عمر خواستند به قرآن عمل شود . . . اما عمر آنها را تهديد كرد ! 264
    انس بن مالك را مىزد ! 279
    برخورد شديد عمر با مخالفين ابوبكر ! 286
    آل پيامبر در سوگ رسول خدا ( ص ) . . . 289
    دوستان عمر تحمل كوچكترين دفاعيات على ( عليه السلام ) را هم ندارند ! ! 291
    تبعيد و قتل سعد بن عبادة بخاطر مخالفت با ابوبكر 292
    عمر دستور داد دو نفر را بزنند يكى را كمتر يكى را بيشتر . . . چرا ؟ ! 299
    شخص سنگسار شده را تعقيب نمىكنند ، اما عمر تعقيب كرد و او را كشت ! ! 302
    عمر دست از خشونت خود با مردم بر نخواهد داشت . 311
    كسى كه خود ، مردم را مىترساند و مىزد و ذليل مىكرد ، مردم را از اين اعمال نهى مىكند 315
    مىگويند عمر از نفرين سعد ترسيد و به او گفت از من قصاص كن ! 317
    قهرمان جنگ با كفار قريش چگونه ترسيد از جانب پيامبر ( ص ) به سوى آنها برود ؟ ! 321
    بلكه بطور پنهانى همراه با دو رفيقش از مكه هجرت كردند ! 323
    اكثر قريش با عمر هم نظر بودند و از آنجا كه على بن ابي طالب ( ع ) پرچم جنگ با مرتدين را برافراشت ابوبكر مجبور به قبول آن شد 330
    چرا رسول خدا ( ص ) سخن از هجرت را فقط براى عمر گفت ؟ ! 333
    در مورد خالد ابوبكر بر عمر غلبه كرد در حاليكه هميشه به عكس بود ! ! 336
    عمر بسيار تلاش كرد تا زمان ابوبكر از خالد انتقام بگيرد ! ! 338
    اولين روز خلافت عمر ، وقت انتقام از خالد ! ! 340
    چنانچه حالد عذر خواهى نكرد ، عمامه‌اش را بردار و نصف اموالش را مصادره كن . 341
    بيرحمى عمر درباره مادر جوان مرده ! 354
    آيا عزاداران خالد را استثناء كرد ؟ ! 356
    نظر شما چيست ، درباره كسى كه پيامبر ( ص ) او را نهى مىكند ، ولى او بر انجام آن اصرار مىورزد بلكه فعل آن را هم به پيامبر ( ص ) نسبت مىدهد 358
    هم نهى پيامبر ( ص ) را روايت مىكنند و هم اصرار عمر را ! ! 361
    ابن ماجه تهمت عائشه را رد ميكند و مىگويد رسول خدا براى پسرش گريه كرده . . . عمر هم اعتراض مىكرد ! ! 374
    حسان رسما منبرى در مسجد داشت كه بر روى آن دشمنان خدا و رسولش را هجو مىكرد ! ! 379
    پيروان عمر مىگويند هرگونه شعرى حتى اشعار اسلامى ، باطل است و عمر باطل را دوست ندارد ! ! 383
    عمر آرزو داشت بتواند يك بيت شعر بگويد ! 386
    حطيئه شاعر را زندانى كرد و با مديحه‌اى آزادش نمود ! ! 389
    عمر داستانهائى با شعر و آواز در راه حج دارد ! ! 398
    پيامبر صلى الله عليه وآله برايش شرح داد وحذيفه هم به او آموخت ، . . . اما فائده نداشت ! 405
    بخارى و پيروان او مىگويند تقصير وكوتاهى از پيامبر صلى الله عليه وآله بوده كه معناى كلاله را براى عمر بيان نكرده است ! ! 406
    به امت سفارش مىكند تمام تلاش خود را براى فهم كلاله بنمايند ! ! 412
    اگر زنده ماندم گردن كلاله را خواهم شكست واگر مردم شما اين كار را بكنيد . 413
    مسأله حماريه وحكم عمر 414
    كلاله ، همچنانكه عقده عمر بود ، عقده ابوبكر هم بود ! ! 416
    عمر ادعا مىكند كه پس از شنيدن قرآن در مسجد ، مسلمان شدم ! ! 421
    مىگويند پس از بازگشت عمرو بن عاص از حبشه مسلمان شد ! ! 430
    يا رسول الله نمىتوانم ، مىترسم ، زيرا قوم و قبيله‌اى در مكه ندارم تا حمايتم كند ! ! 436
    عمر ادعا مىكند هفتاد تن از قريش يكباره در مكه ايمان آوردند ! ! 438
    سياق آيه و مفسرين شهادت مىدهند كه سوره انفال در مدينه نازل شده است 443
    مىگويند آيات و رواياتى هنگام مسلمان شدن عمر وارد شد 444
    قهرمان شجاع وحامى پيامبر . . . چه زود قبل از پيامبر صلى الله عليه وآله هجرت كرد 446
    بخارى مىگويد عمر همراه بيست تن از سواركاران هجرت كرد اما هيچكدام را نام نمىبرد ! ! 448
    چرا پيامبر صلى الله عليه وآله اين كلام را به عمر فرمود ، نه به شخص ديگر ؟ ! 451
    عمر در زمان خلافت خود تاجر بزرگى شد غلامانى داشت كه برايش تجارت مىكردند ! ! 455
    عمر با ديگران مضاربه مىنمود 456
    مىگويند در مصرف از بيت المال ميانه‌روى كرد 461
    بعيد است كه پيامبر صلى الله عليه وآله بين افراد معينى برادرى قرار داده باشد ، بلكه هر كس خود برادرش را انتخاب كرد ، چنانكه خود آن حضرت على عليه السلام را براى برادرى انتخاب نمود . 465
    عمر با قريش نرم و ملايم بود ، لذا از پيامبر صلى الله عليه وآله خواست اسراء آنها را آزاد كند ! ! 470
    عمر خواستار آزادى اسراى بدر است لذا مىگويد . . . 471
    عمر مدعى شد كه نظر او كشتن اسرا و عدم پرداخت ديه بود ! ! 472
    چگونه خداوند عمر را تأئيد كرد در حالى كه او اصلا مخالف اسير گرفتن و يا كشتن آنها بود ؟ ! 473
    عمر مىگويد پيامبر صلى الله عليه وآله اشتباه كرد و من درست مىگويم ! ! 475
    در احد عذاب خدا بر پيامبر صلى الله عليه وآله و اصحاب نازل شد و فقط عمر نجات پيدا كرد ! ! 476
    اصل دروغ اينجاست كه عذابى نازل شده بود و فقط عمر نجات پيدا كرد ! ! 478
    عمر مىگويد آيه در تأئيد من نازل شد ولى پيامبر صلى الله عليه وآله اصرار مخالفت كرد و فديه گرفت ! ! 480
    آيه‌اى را كه در تأئيد پيامبر صلى الله عليه وآله نازل شده . . . براى عمر قرار مىدهند ! ! 481
    سوره مائده آخرين سوره‌اى است كه نازل شده ، اما به احترام عمر نزول آنرا چند سال جلو انداخته‌اند ! ! 482
    عمر مىگويد خداوند در چهار جا مرا تأئيد نمود ! ! 487
    مىگويند خداوند عمر را با آن تأئيدات بر ديگران برترى داد و هرگز حتى يك مرتبه هم با على عليه السلام موافقت نكرد ! ! 488
    عمر اعتراف مىكند كه در جنگ احد فرار كرد ومانند بز كوهى در كوه و كمر مىگريخت ، آنوقت مىگويد فرارىها را مىكشتم ! ! 491
    وحشت و ناله و افغان دو قهرمان شجاع ابوبكر و عمر از مجروح شدن سعد بن معاذ ! ! 500
    معلوم نيست چند ساعت عمر مشغول فحش دادن به مشركين بود ! ! 503
    عمر مخالف جنگ با بنى قريظه بود ، اما خداوند امر به جنگ با آنها نمود ! ! 510
    عمر نتوانست بنى قريظه را از دست پيامبر صلى الله عليه و آله خلاص كند ، بطور تلگرافى چيزى گفت كه آنها معنايش را نفهميدند ، يعنى آنكه به آنها بگونه‌اى بفهماند كه حكم سعد بن معاذ را نپذيرند ، ولى . . . 511
    خواستند فضيلت عمر را ثابت كنند ، عكس آن ثابت شد . خداوند دستور مىدهد پيامبر صلى الله عليه وآله لباس رزم بپوشد و به جنگ بنى قريظه برود ، اما عمر و ابوبكر مىگويند لباس شيك و زيبا ( حله ) بپوش ! ! 512
    عمر مىگويد هرگز مانند آنروز فرماندهى را دوست نداشتم . . . . در حاليكه قبل از آن فرمانده شد و فرار كرد ! ! 517
    پيامبر صلى الله عليه وآله شهادت مىدهد كه عمر فرار كرد ، زيرا بعد از فرار او بود كه فرمود فردا پرچم را بدست كسى خواهم داد كه خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند ، مرتبا حمله مىكند و اهل فرار هم نيست ! ! ! 518
    هر كس فضائل على عليه السلام را بگويد دروغگوست حتى اگر گوينده عمر باشد و در بهترين ساعات ! ! ! 522
    اعتراض عمر به پيامبر صلى الله عليه وآله در مورد صلح حديبيه و اقدامات او ! ! 526
    با تمام توضيحات و تأكيدات پيامبر صلى الله عليه وآله باز هم عمر دست از تحريكات خود بر نداشت ! ! 529
    اثر تحريكات عمر اين بود كه پيامبر صلى الله عليه وآله سه بار به مسلمانان دستور داد ، اما هيچ كس توجهى ننمود ! ! 530
    تلاش عمر براى ضربه زدن به نماينده قريش و برهم زدن صلح ! ! 531
    آيا دوباره عمر مسلمان شد و آيا پيامبر صلى الله عليه وآله توبه او را پذيرفت ؟ ! ! 540
    پيامبر صلى الله عليه وآله در حديبيه از دست عمر خشمگين بود پس كجا با عمر صحبت كرده و بيعت او را پذيرفته است ؟ ! ! 541
    ابن ماجه مىگويد عمر آنجا حاضر نبود ، به جابر فرمود برو ، به او خبر ده ! ! 545
    هر چه دلتان مىخواهد انجام دهيد . . . . . آنها هم كردند هر چه خواستند كردند ، حتى با خود پيامبر صلى الله عليه وآله مخالفت كرده ، حتى يكديگر را كشتند ! ! ! 548
    بخارى به على عليه السلام طعن مىزند و مىگويد چون از اهل بدر بود . از خونريزى ابائى نداشت ! ! 550
    عمر مىخواست ابو سفيان را بكشد تا از رياست او خلاص نشود . . . اما عباس نگذاشت ! ! 551
    ابو سفيان گفت پس از آن همه ذلت و خوارى كار بنى عدى ( قبيله عمر ) بالا گرفته است ! ! 552
    دشمنى قريش و عمر با سعد بن عباده . . . . حاضر نبودند يكى انصارى اهل مدينه با پرچم خود به مكه وارد شود ! ! 553
    تنها كسانى كه با پيامبر صلى الله عليه وآله ماندند ، بنى هاشم بودند و بس ! ! 558
    عمر پس از فرار ، كى برگشت كه افسار اسب پيامبر صلى الله عليه وآله را بگيرد ؟ ! 560
    بخارى و مسلم اسمى از خنده پيامبر صلى الله عليه وآله به ميان نمىآورند ! ! 563
    بخارى و ديگران داستان ذو الثديه را نقل مىكنند ولى نامى از حنين نمىبرند ! ! 572
    مىگويند داستان در مدينه اتفاق افتاد و عمر و ابوبكر امر رسول خدا صلى الله عليه وآله را اطاعت نكردند ! ! 578
    ناخشنودى عمر از فرمانده شدن عمرو بن عاص از سوى پيامبر صلى الله عليه وآله ! ! 584
    ابوبكر در غزوه ذات السلاسل از امارت و خلافت مذمت مىكند ، به رافع مىگويد هرگز رياستى را نپذير ! ! 590
    مسلم داستان را نقل مىكند بگونه‌اى كه معلوم نيست چه كسى نظر داد كه شترها را ذبح كنند ! ! 593
    رجال حديث معتبرند . . . اما اهانت به رسول خدا صلى الله عليه وآله چطور ؟ ! ! 596
    كتب صحاح سنىها از تفسير آيه ( هموا بما لم ينالوا ) خالى است ! ! ! 601
    ابن كثير مىگويد شيعيان حق استدلال بروايات غدير را ندارند ! ! 606
    اصل روايات نزول آيه ( اليوم اكملت . . . ) در عرفه فقط از عمر است و بس ! ! ! 612
    دوستداران عمر تمام وقايع حجة الوداع را بر اساس وقوع روز عرفه در روز جمعه ، بنا كرده‌اند و هيچ نظر ديگرى را هم نمىپذيرند و هيچ حساب و كتابى را هم قبول ندارند ، ابن كثير هم در تلاش است بگونه‌اى عمر را يارى كند ! ! 615
    بطور صحيح ثابت شده كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم در خطبه غدير خم فرمود ( انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى و انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض ) 618
    قرطبى نه به نزول آيه و نه به تفسير آن ايمان و اطمينان دارد ! ! 620
    گويا آيه ( اليوم اكملت لكم دينكم ) ابتدا آيه مستقلى بوده ، سپس آنرا جزء آيه ديگر كردند ! ! 621
    جاحظ ادعا مىكند عمر فقط اعتراض معترضين را به رسول خدا صلى الله عليه وآله رسانيد ، خودش هيچ اعتراضى نداشت ! ! 630
    عمر دوست دارد اسراء قريش در بدر آزاد شوند ، مىگويد يا رسول الله ما براى وصل كردن آمديم ! ! 635
    عمر مىگويد اسراء بدر بايد كشته شوند نبايد فديه گرفت ! ! 636
    عمر مىگويد پيامبر صلى الله عليه وآله در مورد اسراء بدر اشتباه كرد چون فديه كرد ، خدا هم او را كيفر داد كه در أحد شكست خورد ! ! 637
    در أحد ، مانند بز كوهى فرار مىكرد و بالا و پائين مىپريد ، و مىگفت دارم فرارىها را مىترسانم ! ! 639
    پيامبر صلى الله عليه وآله تحريكات عمر را براى تخريب صلح خنثى نمود ! ! 644
    عمر در نبوت پيامبر صلى الله عليه وآله شك كرد و مخالفت كرد و اذيت كرد پس كى و كجا توبه كرد و دوباره مسلمان شد ؟ ! ! 649
    عمر مىگويد تا پيامبر صلى الله عليه وآله برخاست ، سينه به سينه او ايستادم ! ! 660
    * * * اعتراض به پيامبر صلى الله عليه وآله بخاطر نماز بر جنازه زنى كه توبه كرده بود 664
    نعره عمر بن خطاب از پشت ديوار ! ! 666
    پيامبر صلى الله عليه وآله از روى هوى و هوس چيزى نمىگويد . . . . عمر هم جز حق بر قلب و زبانش جارى نمىشود ! ! 673
    عمر همانگونه جبرئيل عليه السلام را مىبيند كه پيامبر صلى الله عليه وآله مشاهده مىكند ! ! 675
    جبرئيل سلام خداوند را هم به پيامبر صلى الله عليه وآله ابلاغ مىكند و هم به عمر ! ! 676
    براى تأئيد كلام عمر آيه قرآن نازل مىشود ! ! 679
    پيشنهاد عمر آيه‌اى در قرآن شد ! ! 681
    در ميان امت براى عمر مقامى مانند مقام پيامبر صلى الله عليه وآله قرار داده‌اند ! 683
    عمر مىگويد به پيامبر صلى الله عليه وآله دستور دادم زنانش را بپوشاند ، گوش نكرد ، آيه حجاب نازل شد ! ! ! 689
    بخارى و همرزمانش غافل شده و روايتى را نقل كرده‌اند كه ادعاى عمر را تكذيب مىكند ! ! 690
    گويا اعتراض عمر بعد از نزول آيه حجاب بوده است ! ! 691
    آيه حجاب سال پنجم هجرى نازل شد اما عمر آنرا با حوادث سال‌هاى بعد مخلوط كرد ! ! 692
    چه كسى باور مىكند سرى را كه پيامبر صلى الله عليه وآله به بعضى از زنانش گفته بود ، نوشيدن شربت عسل بوده است ؟ ! ! 700
    مىگويند داستان مربوط به ابراهيم پسر پيامبر صلى الله عليه وآله مىشود ! ! 702
    تناقضاتى كه درباره نقش عمر در سوره تحريم وارد شده شك برانگيز است ! ! 703
    چرا بايد بشارت به خلافت سرى و پنهانى باشد ؟ ! ! 708
    عمر قبل از پيامبر صلى الله عليه وآله درباره سوسمار فتوا داد وحضرت سكوت كرد ! ! 712
    اما پيامبر صلى الله عليه وآله شهادت مىدهد كه عمر در هر حالتى معصوم است ! ! 716
    مقام عمر آنقدر بلند است كه خورشيد بر بهتر از او نتابيده حتى بر محمد صلى الله عليه وآله ! ! ! 719
    بهترين دليل براى افضليت عمر از پيامبر صلى الله عليه وآله اينست كه رود نيل به اعجاز عمر جارى گشت ! ! 722
    اگر نامه عمر نبود ، نه نيل بود و نه مصر ! ! 723
    پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم به مقام نبوت و جد خود عبد المطلب افتخار مىكند . . . اما عمريها مىگويند اجداد آن حضرت كافر بودند ! ! 726
    ابن ماجه تهمت عائشه به پيامبر صلى الله عليه وآله را تكذيب كرده و مىگويد آن حضرت بر فرزندش گريست و عمر اعتراض كرد ! ! 729
    * * * عمر از نماز خواندن در مصلاى پيامبر صلى الله عليه وآله ممانعت نمود و آثار آن را نيز از بين برد ، سپس به فضائل خود افتخار مىكند ! ! 732
    * * * عمر از نامگذارى به محمد جلوگيرى كرده و آنرا تغيير مىدهد ! ! 733
    اسماء دوست داشنتنى نزد عمر عرفطه حنظلة ، مرة ، سلمه ! ! 735
    هدف عمر از تحريم بعضى از اسمها ، تحريم اسم محمد بود ! ! ! 736
    تعجب و تحير بيهقى از اعتراف عمر و عمريها به باطل بودن آراء و نظرياتشان ، و از طرف ديگر عمل به اجتهاداتشان بر اساس رأى و گمان ! ! 749
    عمر مىگويد يا محمد ، كتاب خدا ما را بس است . . . ضمانت ترا از گمراهى نمىخواهيم ! ! ! 751
    مسلم قضيه را مىپوشاند و در قضيه مشابهى كه عمر همان حرف‌را زد ، مىگويد حضرت جواب عمر را نداد ! ! 753
    ذهبى حق خدا و رسولش را در سوره حجرات مخفى كرده . . . و حق ابوبكر را بيان مىكند ! ! 757
    يكبار قراء‌ت سوره حجرات پرده از كار ابوبكر و عمر و بخارى و مقلدين او بر مىدارد ! ! 758
    قصه ورود كاروان بنى تميم اسرار زيادى را بر ملا مىسازد ! ! 760
    اعتراف بخارى به تقواى يك مسلمان و سكوت در مورد تقواى ابوبكر و عمر ! ! ! 762
    اعتراف سنىهاى به اينكه عمر و ابوبكر در حضور پيامبر صلى الله عليه وآله صداى خود را بلند كردند ، و خود را بر آن حضرت مقدم نمودند ! ! 764
    مىگويند كسانى كه پيامبر صلى الله عليه وآله را از پشت ديوار صدا كردند ، افراد غريب و ناشناسى بودند ! ! 765
    اجازه خواستن عمر از پيامبر صلى الله عليه وآله براى فراگيرى و نشر فرهنگ يهوديت ! ! 769
    نسخه ديگرى از تورات كه عمر از بنى زريق آورد ! 772
    عمر آنقدر بر نشر فرهنگ يهوديت اصرار كرد ، تا صبر پيامبر صلى الله عليه وآله تمام شد ، بطوريكه دستور بسيج نظامى صادر فرمود ! ! 775
    عمر و دوستداران او تلاش مىكنند تمامى اين وقايع خطيره و حساس را يك واقعه ساده معرفى كنند ! ! 777
    باغ گرانقيمتى را كه عمر در خيبر داشت ، آيا يهوديها به او هديه كرده بودند ؟ ! ! 778
    روايات درباره گرسنگى و فقر عمر در مدينه ! ! 782
    عمر از روى اعتماد به اخبار غيبى اهل كتاب از آنان درباره خود و آينده اسلام ومسلمين مىپرسد ! ! 787
    ابن حنبل روايت على عليه السلام را بخوانيد ، اما آنها ابوبكر را مىخوانند ، عمر را مىخوانند ! ! 798
    آيا غضب پيابمر صلى الله عليه وسلم بخاطر آن بود كه عمر در جاى او ايستاده بود ، يا ابوبكر ؟ ! ! 799
    از كى ، ابن زمعه ، فرستاده پيامبر صلى الله عليه وآله شده بود ؟ ! ! . . . آيا واقعا حضرت او را فرستاده بود يا عائشه ؟ ! ! 800
    آيا بيرون آمدن پيامبر صلى الله عليه وآله براى تأئيد ابوبكر بود ، يا براى كنار زدن او ؟ ! ! 802
    تلاش عباس بر خنثى كردن نقشه عمر و دفن پيامبر صلى الله عليه وآله و بيعت براى على عليه السلام . 805
    تلاش ابوبكر براى طرح خلافت در مسجد ، اما گريه مردم نقشه او را بر آب كرد 811
    بخارى چنان قصه را نقل مىكند تا مبادا دامن عمر آلوده شود . 813
    عمر تهديدات و عربده‌كشىهاى خود را هنگام فوت رسول خدا صلى الله عليه وآله توجيه مىكند 814
    عمر و ابوبكر نمىدانستند چگونه پيامبر صلى الله عليه وآله دفن گرديد ، چرا كه مشغول سياست‌بازىهاى سقيفه بودند ! ! 820
    فاطمه زهرا عليها سلام گريان و ماتمزده در سوگ پدر ! ! 823
    تمام جريانات سقيفه و جريانات مخفيانه و بازىهاى سياسى و درگيريها براى غصب خلافت همه در همان سه روز وفات رسول خدا صلى الله عليه وآله اتفاق افتاد ! ! 824
    بنابر شهادت عائشه ، رواياتى كه مىگويد عائشه با پدرش براى ربودن گوى خلافت همكارى مىكرد دروغ است ! ! 825
    علت ترس حكومت ابوبكر و عمر از ظاهر بودن و زيارت شدن قبر پيامبر صلى الله عليه وآله ، اين بود كه مبادا اهل بيت مظلوم آن حضرت از ظلم حكومت به آن پناه ببرند ! ! 826
    ادعا مىكنند تنها ابوبكر و عمر و ابو عبيده بودند كه يكى از اجنه به آنها خبر اجتماع انصار را داد ! ! 830
    مىگويند اجتماع انصار براى بيعت با سعد بن عباده بود . . . در حاليكه انصار مىگفتند با غير از على عليه السلام بيعت نمىكنيم ! ! 831
    عمر آن دو تن انصارى را كه با ابوبكر در سقيفه بيعت كردند ، هميشه بر ديگران ترجيح مىداد ! ! 836
    ادامه بيعت‌گيرى مسلحانه براى ابوبكر تا روز سه‌شنبه يعنى فرداى وفات پيامبر صلى الله عليه وآله ! ! 849
    كسى كه چند روز پيش رو در روى پيامبر صلى الله عليه وآله ايستاده بود . . . چگونه حرمت خاندان آن حضرت را نگه مىدارد ؟ ! ! 853
    اعترافات ننگين بخارى بهترين مدافع ابوبكر و عمر 858
    نووى و بيهقى شهات مىدهند كه حديث ( هر مؤمن متقى آل محمد محسوب مىشود ) دروغ است ! ! 864
    پيامبر صلى الله عليه وآله اهل بيتش را مشخص و محدود كرده است . . . اما آيا دلهاى مريض و مغرض مىپذيرند ؟ ! ! 865
    عجيب است كه احمد بن حنبل جرأت بخرج داده و بعضى از روايات اهل بيت عليهم السلام را نقل كرده است ! ! 870
    بتصريح پيامبر صلى الله عليه وآله فاطمه زهرا عليها سلام برتر و با تقواتر از ابوبكر است ! ! 871
    فاطمه زهرا عليها سلام چون پدر بزرگوارش دارى مقامى بلند و رفيع است و مخالفت ايشان بخاطر فدك و اموال مصادره شده براى اعلان مخالفت و معارضه با ابوبكر و عمر است 876
    پيامبر صلى الله عليه وآله اوقافى در مدينه و املاك شخصى و ملكى از فئ و خمس و غيره داشت كه ابوبكر تمامى آنها را مصادره كرد ، وفاطمه عليها سلام آنها را مطالبه نمود ! ! 879
    عمر و ابوبكر روايتى را نقل مىكنند كه هيچ بنى آدمى غير از آنها نقل نكرده است ! ! 882
    سرخسى بر خلاف مرشد خود بخارى فرار از بحث را بهتر مىداند ! ! 886
    جناب عمر مىگويد آل پيامبر صلى الله عليه وآله فقط زنان آن حضرت‌اند ، نه فاطمه عليها سلام و اولادش ! ! ! 888
    بخارى به خاطر ابوبكر و عمر به فاطمه عليها سلام سيدة نساء العالمين اسائه ادب مىكند ! ! 890
    ابن كثير هم به تقليد از بخارى مىگويد ابوبكر بر حق است و فاطمه عليها سلام دختر پيامبر صلى الله عليه وآله بر باطل ! ! ! 891
    عسقلانى حاضر است براى تبرئه ابوبكر همه چيز را انكار كند ! ! 892
    گويا على عليه السلام و عباس بحسب ظاهر اختلاف پيدا كردند تا ثابت كنند كه عمر به ناحق دست روى اموال پيامبر صلى الله عليه وآله گذاشته است ! ! 894
    بخارى مىگويد اختلاف على عليه السلام و عباس درباره اراضى بنى النضير بود ، . . . اما حقيقت مطلب را مىپوشاند كه اختلاف بر سر چه بوده و چرا عمر دخالت كرد ؟ ! ! 895
    احمد بن حنبل اعتراف مىكند ابوبكر خمس آل پيامبر عليهم السلام را مصادره كرد ! ! 899
    خوارج هم در حكم خمس متحير و سرگردانند ، لذا از ابن عباس مىپرسند ! ! 900
    عمر خمس اهل بيت عليهم السلام را مصادره مىكند . . . و از سر لطف و منت مختصرى را پس مىدهد ! ! 901
    جناب عمر سهم زنان پيامبر صلى الله عليه وآله را از خيبر مىداد . . . از سهم اهل بيت عليهم السلام را مصادره مىكرد ! ! ! 902
    تلاش شافعى براى دفاع از ابوبكر و عمر در مصادره سهم اهل بيت عليهم السلام ! ! 903
    ابن قدامه مصادره خمس اهل بيت عليهم السلام را از طرف ابوبكر و عمر محكوم مىكند ! ! 904
    سرخسى مانند بخارى و ديگران چشمهاى خود را بسته و مىگويد حق با عمر است كه خمس آل پيامبر صلوات الله عليهم اجمعين را مصادره كرد . زيرا هميشه حق با عمر است ! ! ! 906
    سنىها ادعا مىكنند كه سعد بن عباده در سقيفه تسليم شد ! ! 909
    ابوبكر مىگويد امارت از آن عمر است و اطاعت از آن من ! ! 919
    ابوبكر با كسانى درباره خلافت عمر مشورت كرد كه همه دوستدار عمر بودند ! ! 926
    نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 1411
       ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
       جلد :
       ««اول    «قبلی
       جلد :
    فرمت PDF شناسنامه فهرست