السلام از طرف خداوند ثابت شده است از بين برود . اما موفق نشد . بلكه اين نقشه او مفتضحانه نقش بر آب شد بطوريكه مىبينيم در تمامى قرآنها كه نزد جميع مسلمانان وجود دارد ، خلاف قراءت عمر نوشته شده است . جدا شاعر خوب گفته : چراغى را كه ايزد برفروزد هر آن كس پف كند ريشش بسوزد عمر خود را صاحب حق مىدانست كه عدد سورههاى قرآن را كم يا زياد كند ! ! - مسند احمد ج 1 ص 199 عبد الله . . . از عباد بن عبد الله بن زبير روايت مىكند : حرث بن خزمه دو آيه آخر سوره براءت ( لقد جاءكم رسول من انفسكم . . . ) را نزد عمر بن خطاب آورد . عمر پرسيدم : آيا شاهد ديگرى هم دارى كه اين دو آيه از قرآن است ؟ گفت نه بخدا قسم من آنها را از رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم شنيدم و حفظ كردم . عمر گفت : منهم شهادت مىدهم كه اين دو آيه را از آن حضرت شنيدهام . اگر سه آيه بودند ، آنها را يك سوره عليحده قرار مىدادم . حال ببينند با كدام سوره مناسبت دارد ، آنجا بگذاريد . منهم آنرا در آخر سوره برائت گذاشتم . - الدر المنثور ج 3 ص 296 ابن اسحاق و احمد بن حنبل و ابن ابى داود از عباد بن عبد الله بن زبير روايت مىكند : حرث بن خزمه دو آيه آخر سوره براءت ( لقد جاءكم رسول من انفسكم . . . ) را نزد عمر بن خطاب آورد . عمر پرسيدم : آيا شاهد ديگرى هم دارى كه اين دو آيه از قرآن است ؟ گفت نه بخدا قسم من آنها را از رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم شنيدم و حفظ كردم . عمر گفت : منهم شهادت مىدهم كه اين دو آيه را از آن حضرت شنيدهام . اگر سه آيه بودند ، آنها را يك سوره عليحده قرار مىدادم . حال ببينيد با كدام سوره مناسبت دارد ، آنجا بگذاريد . منهم آنرا در آخر سوره برائت گذاشتم . ابن ابى داود در مصاحف از يحيى بن عبد الرحمان بن حاطب روايت مىكند : هنگامى كه عمر بن خطاب تصميم گرفت قرآن را جمع كند . به مردم گفت : هر كس آيهاى از قرآن را كه از پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم شنيده است بياورد . مردم آيات را بر روى كاغذ و چوب و استخوان و امثال اينها مىنوشتند . عمر از كسى چيزى را بدون شهادت دو شاهد قبول نمىكرد . پس از آنكه كشته شد و عثمان به خلافت رسيد همين روش را ادامه داد . خزيمة بن ثابت گفت :