إسم الكتاب : الفاروق ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 1422)
. پرچمى را پائين آوردى كه پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم آن را به اهتزاز در آورده بود . تو با اين عمل قطع رحم كردى و به پسر عموى خودت حسادت ورزيدى . عمر در جواب او گفت تو جوانى و درباره پسر عمويت غضبناك شدهاى . شدت دشمنى عمر با خالد بن وليد - تاريخ خليفه بن خياط ص 81 هنگامى كه عمر بن خطاب به خلافت رسيد خالد بن وليد را از ولايت شام و مثنى بن حارثة را از ناحيه كوفه عزل كرد . معاذ از ابن عون از محمد نقل مىكند : هنگامى كه عمر به خلافت رسيد گفت خالد را عزل خواهم كرد تا بداند كه خدا دينش را يارى خواهد كرد . على و موسى از حماد بن سلمة از هشام بن عروة از پدرش روايت مىكند ، زمانى كه عمر خليفه شد به ابو عبيده نوشت ، خالد را عزل و ترا به جايش نصب كردم . - معجم البلدان ج 1 ص 339 در روايت آمده : خالد بن وليد خطبه خواند و گفت : عمر مرا حاكم شام كرد و اين برايش خيلى مهم بود و زمانى كه كارها روبراه شد و همه چيز منظم و دل بخواه و ( مانند قند و عسل ) شيرين شد مرا بركنار كرد . - تاريخ يعقوبى ج 2 ص 139 . . . عمر بن خطاب بن نفيل بن عبدالعزى بن رياح بن عبدالله بن قرط بن رزاح بن عدى بن كعب ، مادرش حنتمه دختر هاشم بن مغيرة بن عبدالله بن عمر بن مخزوم روز سه شنبه دو روز به آخر جمادى الاخرة به خلافت رسيد . . . به منبر رفت و يك پله پائينتر از جاى ابوبكر نشست و خطبه خواند و حمد و ثناى الهى گفته و درود به پيامبر ( ص ) فرستاد و ياد ابوبكر كرد و برايش طلب آمرزش نمود . سپس گفت : من مردى هستم مثل همه شما و چنانچه بخاطر امر خليفه رسول خدا نبود ، من خلافت را قبول نمىكردم ، مردم او را تمجيد كردند . عمر اولين كارى كه كرد اسراء مرتدين ( كسانى را كه مرتد شده بودند ) را به خانوادههايشان برگرداند و به ابوعبيده جراح نامه نوشت و او را از مرگ ابوبكر خبر كرد سپس او را به جاى خالد بن وليد ، والى شام نموده و خالد را به جائى كه ابو عبيده ولايت داشت ، فرستاد . زيرا عمر