responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 238


نسبت به حمزه ( عموى پيامبر در جنگ احد ) كرده حضرت او را گرفته و مجازات نمايد . حضرت هنگام بيعت با آنها ( تا آنجا كه من خبر دارم ) فرمود : بايد بيعت كنيد كه بخدا شرك نورزيد ، هند گفت : از ما چيزى مىخواهى كه از مردان ما نخواستى ، اگرچه ما قبول مىكنيم ، همچنين بايد ديگر دزدى نكنيد ، هند گفت : آنچه از مال ابو سفيان به من رسيده نمىدانم حلال بوده يا حرام ، ابو سفيان كه شاهد اين گفتگو بود ، گفت : آنچه را كه تاكنون برداشته‌اى حلالت باشد .
حضرت فرمود : آيا تو هند ، دختر عتبه هستى ؟ گفت : بله مرا عفو كن خداوند تو را عفو نمايد .
حضرت فرمود : بايد ديگر زنا نكنى ، هند گفت : آيا زن آزاده ( غير كنيز ) مگر زنا مىكند ! حضرت فرمود و نبايد فرزندان خود را بكشيد ، گفت : ما آنها را بزرگ كرديم و شما در جنگ بدر آنها را كشتيد .
اينجا بود كه عمر بشدت شروع به خنده كرد ؟ !
ديگر نبايد مرتكب بهتان و افتراء ( در مورد فحشاء و زنا ) شويد ، هند ، گفت بخدا قسم بهتان كار بدى است و ليكن عفو و گذشت از آن بهتر است .
حضرت فرمود : نبايد در كارهاى خوب با من مخالفت كرده و نافرمانى كنيد ، هند گفت : ما در مجلسى كه معصيت تو شده و با شما مخالفت شود ، شركت نخواهيم كرد . آنگاه حضرت به عمر دستور داد كه از آنها بيعت بگيرد و براى آنها استغفار كرد ، و از خدا طلب آمرزش نمود . حضرت هنگام بيعت با زنان با آنها دست نمىداد ، و هرگز حضرت غير از حلال و محرم خود ، زنى را لمس نكرد .
بىجهت يكبار آنقدر خنديد تا به پشت روى زمين افتاد ! !
- سنن بيهقى ج 7 ص 10 ابو الحسن علي بن محمد بن عمر بن حفص المقرى ابن الحمامى . . . از عدى بن حاتم روايت مىكند : با عده‌اى از افراد قبيله‌ام پيش عمر رفتيم در ميان افراد قبيله طى بود لذا به من توجهى نكرد ، به عمر گفتم مرا مىشناسى ، شروع كرد به خنديدن به حدى كه به پشت روى زمين افتاد ، گفت بله ترا مىشناسم ، زمانى كه آنها كافر بودند مسلمان شدى ، زمانى كه به اسلام پشت كردند ، تو رو آوردى ، زمانى كه آنها بىوفائى كردند ، تو وفادار ماندى ، و اولين صدقه‌اى كه چشم پيامبر

238

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 238
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست