responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 5


هيثمى مىگويد : عمر بهمراه عمرو بن عاص خود را امير المؤمنين ناميد - مجمع الزوائد ج 9 ص 61 از ابن شهاب روايت شده كه عمر بن عبدالعزيز به ابوبكر بن سليمان بن ابى حثمه گفت : چه كسى اول بار نوشت : از امير المؤمنين . . . . ؟ ابوبكر بن سليمان جواب داد : شفاء دختر عبدالله كه از مهاجرين دسته اول بود ، براى من تعريف كرد كه لبيد بن ربيعة وعدى بن حاتم وارد مدينه شده و به مسجد رفتند و با عمرو بن عاص برخورد كرده و به او گفتند : از امير المؤمنين براى ما اجازه ورود بگير . عمرو گفت : بخدا قسم شما خوب اسمى براى او ( عمر ) انتخاب كرديد ، زيرا كه او امير است و ما مؤمنين . آنگاه عمرو نزد عمر رفت و گفت : السلام عليك يا امير المؤمنين ، عمر گفت : اين اسم را از كجا آورده‌اى ؟ جواب داد : تو اميرى و ما هم مؤمنين . از آن به بعد ديگر نوشتن اين اسم ( امير المؤمنين ) مرسوم شد . طبرانى هم اين روايت را آورده و رجال آن هم صحيح مىباشد .
ابو زيد عمر بن شبة النميري البصري از ضحاك روايت مىكند : زمانى كه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم از دنيا رفتند ، به ابوبكر گفتند : خليفه رسول خدا . و پس از ابوبكر به عمر گفتند : خليفه خليفه رسول خدا . عمر گفت : اين اسم طولانى است ، چنانچه من بميرم به جانشين من خواهيد گفت : خليفه خليفه خليفه رسول خدا ! شما مؤمنين هستيد و من هم امير شما ، آنگاه خود را امير المؤمنين ناميد .
- كنز العمال ج 12 ص 576 35801 - معاوية بن قرة مىگويد : اينگونه نوشته مىشد ( از ابوبكر خليفه رسول الله ) زمانى كه عمر به خلافت رسيد ، خواستند بگويند ، خليفه خليفه رسول الله . عمرو گفت : اين خيلى طولانى است ما خود ترا امير كرده‌ايم و تو امير ما هستى ، آنگاه عمر گفت : بله شما مؤمنين هستيد و من امير شما ، سپس نوشت ( امير المؤمنين ) .
. 35802 - ابن شهاب مىگويد : عمر بن عبدالعزيز از ابابكر بن سليمان پرسيد ، از چه جهت در عهد ابوبكر مىنوشتند از خليفه رسول الله صلى الله عليه ( وآله ) وسلم و در عهد عمر ابتدا مىنوشتند از خليفه ابى بكر ، پس چه كسى اولين بار نوشت از امير المؤمنين ؟ ابابكر بن سليمان جواب داد : مادر بزرگ او ، شفاء ، كه از مهاجرين دسته اول بود براى او روايت كرد كه عمر بن خطاب به عامل عراق نوشت كه دو تن از سرشناسها را براى او فرستاده تا درباره عراق و عراقيها از ايشان سئوالاتى نمايد . عامل عراق هم لبيد بن ربيعة وعدي بن حاتم را روانه ساخت ، ايشان چون به مدينه رسيدند ، مركب خود را درب مسجد خوابانده و داخل مسجد شدند كه عمرو بن عاص

5

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 5
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست