مردان وزنان مسلمان بشارت فتح و پيروزى دهد و به آنها بگويد كه بزودى خداوند دين خود را يارى كرده و اسلام همه جا را خواهد گرفت و ديگر لازم نيست اسلام خود را پنهان كنند . عثمان هم پيغام را به كفار و مشركين قريش رسانيد ، اما آنها او را گروگان گرفتند . رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم از مسلمانان خواست بيعت خود را تكرار كنند ، مردم هم در زير درخت با آن حضرت بيعت كردند ، مشركين كه چنين ديدند ، ترس در دلشان افتاد و تمام كسانى را كه از مسلمانان گروگان گرفته بودند ، آزاد كرده و حاضر به صلح شدند . - كنز العمال ج 10 ص 481 30152 - عروة درباره غزوه حديبيه مىگويد : وقتى قريش خبردار شد كه رسول خدا صلى الله عليه وآله در نزديكى مكه اردو زده است ، بشدت ترسيدند . از آنطرف حضرت بسيار مايل بود شخصى را بعنوان سفير نزد آنان بفرستد ، لذا عمر را خواست تا او اين مأموريت را انجام دهد ، و گفت : يا رسول الله من با قريش بسيار دشمنى داشتهام واگر الآن به مكه رفته و آنها بخواهند مرا اذيت كنند ، كسى را در مكه ندارم تا از من حمايت كند . بهتر است عثمان را بفرستى ، او مىتواند پيغام ترا به آنها برساند . حضرت هم عثمان بن عفان را خواست و به او فرمود : برو به قريش بگو ما براى جنگ نيامدهايم ، بلكه قصد ما حج عمره است . و آنها را نيز به اسلام دعوت كن و به مسلمانان مكه نيز مژده بده كه به زودى اسلام آنجا را فتح خواهد كرد ، ديگر لازم نيست اسلام خود را مخفى كنند . و به آنها بگو كه در دين و عقيده خود ثابت قدم بمانند . عثمان هم به نزد قريش در بلدح رفت گفتند كجا مىروى ؟ گفت : رسول خدا ( صلى الله عليه وآله ) مرا فرستاده تا شما را به سوى خداوند عز و جل و به اسلام دعوت كنم و بگويم كه ما به قصد جنگ نيامدهايم ، بلكه هدف ما حج عمره است . گفتند : پيغامت را شنيديم ، حال اگر در مكه كارى دارى برو . سعيد بن عاص به عثمان خوش آمد گفت و او را پناه داده به مكه رساندند . عروة بن مسعود ثقفى به قريشيان گفت : او براى جنگ نيامده ، مىخواهد حج نمايد ، مانعش نشويد . اما آنها به او فحش دادند . سپس قريش سهيل بن عمرو و حريطب بن عبدالعزى و مكرز بن حفص را فرستادند تا با رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم صلحنامهاى امضاء نمايند . و دلائل النبوه بيهقى ج 4 ص 133 اعتراض عمر به پيامبر صلى الله عليه وآله در مورد صلح حديبيه و اقدامات او ! !