على بن ابى طالب . يهودى گفت : بحق آنچه كه بر موسى نازل شد ، شما پيروزيد . على ( عليه السلام ) برنگشت تا آنكه پيروز شد .
- كنز العمال ج 13 ص 116 36376 - عمر بن خطاب مىگويد : سه امتياز به على بن ابى طالب ( عليه السلام ) داده شده كه اگر يكى از آنها را من داشتم ، برايم از شتران سرخ مو بهتر بود . گفتند : آن امتيازات چيست ؟ گفت : يكى آنكه با فاطمه ( عليها السلام ) دختر رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم ازدواج نمود . ديگر آن كه با رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم در مسجد خانه داشت ، و هر چه براى آن حضرت در مسجد حلال بود ، براى او هم حلال بود ، سوم آنكه پرچم‌دار خيبر اوست .
36377 - ابو هريره مىگويد : رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم در روز خيبر فرمود : فردا پرچم را بدست كسى خواهم داد كه خدا و رسولش را دوست دارد و خداوند فتح را بدست او جارى خواهد ساخت ، عمر گفت : هرگز مانند آن روز فرماندهى را دوست نداشتم ، دلم مىخواست آن شخص من باشم ، اما حضرت ، على ( عليه السلام ) را خواست و پرچم را بدست او سپرد ، و فرمود : برو و بجنگ تا آنكه خدا خيبر را بدست تو فتح كند ، و پشت سرت را هم نگاه نكن . على ( عليه السلام ) با همراهان حركت كرد ، سپس ايستاد و بدون آنكه برگردد ، پرسيد : يا رسول الله براى چه امرى با آنان بجنگم ؟ فرمود : بجنگ تا شهادت به وحدانيت خدا و رسالت من دهند ، شهادت كه دادند ، جان و مالشان محفوظ خواهد ماند و حسابشان با خدا خواهد بود .
هر كس فضائل على عليه السلام را بگويد دروغگوست حتى اگر گوينده عمر باشد و در بهترين ساعات ! ! !
36378 - اسلم بن فضل بن سهل . . . . . . از عبدالله بن عباس روايت مىكند : شنيدم عمر بن خطاب مىگفت : دست از بدگوئى على بن ابى طالب ( عليه السلام ) برداريد ، خودم ديدم كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم امتيازاتى را براى او شمرد كه اگر يكى از آنها را من داشتم ، برايم از آنچه كه خورشيد بر آن مىتابد ، بهتر بود ، روزى من و ابوبكر و ابوعبيده با عده‌اى ديگر از اصحاب دم درب خانه ام سلمه بودم ، على ( عليه السلام ) هم آنجا ايستاده بود . گفتيم مىخواهيم خدمت رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم برسيم . على ( عليه السلام ) فرمود : صبر كنيد ، الآن حضرت خودش مىآيد . حضرت بيرون آمد و به على بن ابى طالب ( عليه السلام ) تكيه داد و

522