responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 572


گشتيم و او را پيدا كرديم ، نگاه كردم ديدم همانگونه است كه پيامبر صلى الله عليه وآله ) وسلم فرموده بود ( روى بازويش چيزى مانند پستان زنان وجود داشت ) .
و مجمع الزوائد ج 6 ص 227 كنز العمال ج 11 ص 317 31612 - ابن اسحاق . . . . . از غلام عبدالله بن حارث بن نوفل روايت مىكند : من و تليد بن كلاب ليثى نزد عبدالله بن عمرو بن عاص كه در حال طواف بود رفتيم . از او پرسيديم : آيا در روز حنين كه آن تميمى آن حرف را به پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) و سلم زد ، آنجا بودى ؟ گفت بله . شخصى از بنى تميم بنام ذو الخويصره نزد آن حضرت كه مشغول تقسيم غنائم بود ، آمد و گفت : يا محمد ( صلى الله عليه وآله ) چه مىكنى . حضرت فرمود : به نظرت چطور است ؟ گفت مىبينم كه خلاف عدالت عمل مىكنى . حضرت غضبناك شد و فرمود : واى بر تو ، اگر عدالت نزد من نباشد ، نزد كه خواهد بود ؟ ! عمر بن خطاب گفت : يا رسول الله اجازه بده او را بكشم . حضرت فرمود : نه ، رهايش كن ، او در آينده افراد متعصب و به ظاهر ديندارى خواهد داشت كه مانند تيرى از چله كمان رها شود از دين بيرون مىروند و اين يك امر حتمى است .
( ذو الخويصره همان ذو الثديه است كه بعدا رئيس فرقه خوارج شد ) بخارى و ديگران داستان ذو الثديه را نقل مىكنند ولى نامى از حنين نمىبرند ! !
- بخارى ج 4 ص 178 ابو اليمان از . . . . . ابو سعيد خدرى روايت مىكند : هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم غنائم حنين را تقسيم مىكرد ، شخصى گفت : عادلانه تقسيم كن ، حضرت فرمود : اگر من بعدالت رفتار نكنم كه تو بدبخت خواهى شد . همين روايت را بخارى از مسلم بن ابراهيم از قرة بن خالد السدوسى روايت كرده است و در صحيحين ( صحيح بخارى و صحيح مسلم ) از زهرى از ابو سلمه از ابو سعيد روايت مىكند : هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم غنائم را تقسيم مىكرد ، شخصى از بنى تميم بنام ، ذو الخويصره آمد و گفت : يا رسول الله عادلانه تقسيم كن . حضرت فرمود : واى بر تو ، اگر من عادل نباشم ، پس كى عادل است ، اگر عدالت نداشته باشم ، آنوقت تو ضرر كرده‌اى و بدبخت شده‌اى ( كه پيامبر ناعادل دارى ) عمر بن خطاب گفت : يا رسول الله اجازه بده گردنش را بزنم . حضرت فرمود : نه ، رهايش كن ، او يارانى خواهد

572

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 572
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست