responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 675


35462 - عمر از رسول خدا ( صلى الله عليه وآله ) پرسيد : يا رسول الله ، چرا شما از همه ما فصيحترى ، گويا از ما نيستى ؟ ! حضرت فرمود : لغت اسماعيل ( پيامبر عليه السلام ) در حال از بين رفتن بود ، جبرئيل آنرا نزد من آورد و من آنرا حفظ كردم .
عمر همانگونه جبرئيل عليه السلام را مىبيند كه پيامبر صلى الله عليه وآله مشاهده مىكند ! !
- مسلم ج 1 ص 28 و 29 ابو خيثمه زهير بن حرب . . . . . . از يحيى بن يعمر روايت مىكند : اولين كسى كه در بصره قائل به اختيار و عدم جبر شد ، معبد جهنى بود . راوى مىگويد : من و حميد بن عبد الرحمان حميرى به قصد حج يا عمره حركت كرديم و آرزو داشتيم يكى از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم را ملاقات كرده و از او درباره كسانى كه جبر را قبول ندارند ، سؤال كنيم ، اتفاقا عبدالله بن عمر را در مسجد ديديم ، به او گفتم در منطقه ما عده‌اى هستند كه قرآن مىخوانند و بسيار بدنبال علم و دانش‌اند ، اما معتقدند كه جبرى در كار نيست . عبدالله بن عمر گفت : اگر آنها را ديديد ، بگوئيد : من از آنها بيزارم و آنها نيز از ما بيگانه و اجنبىاند ، بخدا قسم اگر مانند كوه ، احد ، طلا و نقره در راه خدا انفاق كنند ، خدا از آنها نخواهد پذيرفت تا آنكه به جبر ايمان بياورند . پدرم عمر بن خطاب برايم گفت : نزد رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم بوديم ، ناگاه شخصى داراى لباس سفيد و موهاى بسيار سياهى بود آنجا حاضر شد . هيچكدام او را نشناختيم . كنار حضرت نشست ، و رانهايش را به آن حضرت چسباند و دستهايش را هم روى پاى حضرت گذاشت و عرض كرد : يا محمد ( صلى الله عليه وآله ) اسلام چيست ؟ حضرت فرمود : اسلام اينست كه بگوئى : اشهد ان لا اله الا الله و أن محمدا رسول الله و نماز بخوانى و روزه بگيرى و حج نمائى . آن شخص گفت : راست مىگوئى ، ما تعجب كرديم ، كه سؤال مىكند و تصديق هم مىنمايد . سپس پرسيد ايمان چيست ؟ فرمود : اينكه به خدا و ملائكه و پيامبران و روز قيامت و مقدرات خير و شر ( يعنى اينكه هر خير شرى هست ، همه مقدر مىباشد ) ايمان داشته باشى . گفت راست مىگوئى ، دوباره پرسيد : احسان چيست ؟ فرمود : خدا را چنان بپرستى كه گوئى تو خدا را مىبينى و خدا ترا مىبيند . پرسيد : قيامت كى برپا مىشود ؟ فرمود : مسؤول بيشتر از سؤال كننده نمىداند ( يعنى من بيشتر از تو نمىدانم ) پرسيد : علامتهاى قيامت چيست ؟ فرمود : زمانيكه

675

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 675
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست