responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 361


عمر گفت ، چرا زنان از گريه دست برنمىدارند ، از رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم شنيدم كه فرمود : گريه اهل و عيال موجب عذاب ميت است .
ابن عباس هم گفت ، من از عمر هم اين حرف را شنيده‌ام .
روزى من و عمر در بيداء بوديم ، سوارى رسيد ، عمر گفت ببين كيست ، نگاه كردم ديدم صهيب برادرش است ، گفتم برادرت است ، گفت بگو بيايد اينجا ، گفتم با اهل و عيال است ، گفت باشد ، بگو بيايد .
هنگامى كه به مدينه برگشتيم و عمر را ترور كردند ، صهيب گريه مىكرد و برادرم برادرم مىگفت . عمر گفت گريه نكن من از رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم شنيدم كه مىفرمود : گريه اهل و عيال موجب عذاب ميت است . ابن عباس مىگويد : براى عائشه قضيه را نقل كردم ، گفت : عمر و پسرش دروغ نمىگويند ، اما اشتباه مىكنند ، رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم چنين چيزى نفرمود ، مگر قرآن نمىفرمايد هيچكس گناه ديگرى را به دوش نمىكشد ( كسى ديگرى گريه مىكند ، شخصى ديگرى را عذاب مىكنند ) ولى رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم فرمود : عذاب كافر بواسطه گريه اهل و عيالش زياد مىشود .
علي بن حجر . . . از ابو هريرة نقل مىكند : يكى از بستگان رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم از دنيا رفت ، زنان گريه مىكردند ، عمر نمىگذاشت گريه كنند و آنها را منع مىكرد ، رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم به او فرمود : عمر رهايشان كن ، بگذار بگريند ، زيرا چشم اشكبار است و دل سوزان ، و خاطرات زنده و در ياد مانده .
هم نهى پيامبر ( ص ) را روايت مىكنند و هم اصرار عمر را ! !
- سنن ابن ماجه ج 1 ص 505 باب گريه بر ميت .
1587 - ابوبكر بن ابي شيبة و علي بن محمد . . . از ابو هريرة روايت مىكند : رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم در تشييع جنازه ديدند كه عمر بر سر زنى كه گريه مىكند ، فرياد مىكشد و نمىگذارد گريه كند ، حضرت به او فرمود ، عمر رهايش كن ، چشمش گريان و دلش سوزان و يادش پر از خاطره است . .

361

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 361
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست