ابو اليمان . . . از حميد بن عبد الرحمان روايت مىكند : معاويه با گروهى از اهل مدينه صحبت مىكرد ، سخن از كعب الاحبار به ميان آمد ، گفت : اگر چه از راستگوترين اهل كتاب بود ، ولى بارها دروغ او را نيز ديدهايم . . . ابو هريرة مىگويد : اهل كتاب تورات را به زبان عبرى مىخواندند و براى مسلمانان به عربى تفسير مىكردند . رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم فرمود : نه آنها را تأئيد كنيد و نه تكذيب ، فقط بگوئيد : ما به آنچه بر ما و شما نازل كرده ايمان داريم . و ج 5 ص 150 - صحيح بخارى ج 8 ص 160 عبيد الله بن عبد الله روايت مىكند : عبد الله بن عباس مىگفت : چگونه از اهل كتاب سؤال مىكنيد ، در حاليكه كتاب خداوند كه بر رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم نازل شده ، در ميان شماست . در آن آمده كه اهل كتاب ، كتاب خدا را تحريف كرده و از نزد خود كتابى نوشته و به خدا نسبت دادهاند و دين خود را به بهاى اندكى فروختند . آيا علم قرآن براى باز داشتن شما از تمايل و سؤال از اهل كتاب كافى نيست . و ج 8 ص 208 و ج 3 ص 163 ابن كثير عمل عمر را در تأييد كعب و يهوديان توجيه مىكند ! ! - البداية و النهاية ج 1 ص 19 هنگامى كه كعب الاحبار در زمان عمر مسلمان شد براى او صحبتهائى از علوم اهل كتاب مىكرد و عمر هم به خاطر آنكه دل او را بدست آورده و دلگرمش كند ، و هم از آنجا كه از مطالب اهل كتاب كه با بعضى از مطالب اسلامى و شرع مطهر مطابقت داشت ، خوشش مىآمد ، به سخنهاى او گوش مىداد . به همين لحاظ عده زيادى از مردم مشتاق بودند چيزهائى را كه از كعب الاحبار مىشنيدند ، بنويسند ، لذا براى اين از عمر اجازه خواستند . عمر هم به خاطر روايتى ( كه از رسول خدا صلى الله عليه وآله ) كه در اجازه نقل حديث از اهل كتاب و از بنى اسرائيل وارد شده بود ، به آنها اجازه داد . اما كعب در بسيارى از مطالب و مسائل مرتكب اشتباه و غلطهاى فراوانى شد .