responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 338


عمر به ابوبكر گفت : خالد مسلمانى را كشته و زن او را به عقد خود درآورده است . ابوبكر به خالد نوشت و او را احضار كرد ، خالد گفت من اشتباه كردم . متمم بن نويرة برادر مالك بن نويرة كه بدست خالد بن وليد كشته شد شاعر بوده و در عزاى برادرش اشعارى سرود ، يك روز به مدينه آمد و نماز صبح را پشت سر ابوبكر خواند ، پس از نماز ايستاد و اين شعر را خواند كه مضمونش اين بود : چرا مالك را به طرف خدا خوانديد سپس با حيله و نيرنگ او را كشتيد ؟ ابوبكر گفت : من نه دعوت كردم و نه حيله . . .
- الانساب ج 2 ص 86 . . . مالك بن نويرة همان كسى است كه خالد بن وليد در زمان خلافت ابوبكر به عنوان ارتداد و كفر او را كشت و زنش را به عقد خود درآورد كه عمر او را سرزنش كرد و به ابوبكر شكايت نمود .
در حالى كه مالك كسى بود كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم او را مسئول زكات و صدقات قبيله بنى يربوع نموده بود . مالك و برادرش متمم هر دو اسلام آورده بودند .
- سير اعلام النبلاء ج 1 ص 378 . . . خالد به همراه اسرا و هفده نفر از بنى حنيفه وارد مدينه شد ، سپس در حالى كه قبا پوشيده و زره به تن كرده و شمشيرى حمايل نموده و تيرهائى در عمامه‌اش گذاشته بود به مسجد رفت با عمر صحبت نكرد ، يكسره پيش ابوبكر رفت و ديد كه ابوبكر كاملا از او راضى مىباشد .
عمر هم كه فهميد ابوبكر با خالد است ، چيزى نگفت . ناراحتى عمر اين بود كه خالد ، مالك را كشت و زنش ، جويريه را به زور به عقد خود درآورد . . .
عمر بسيار تلاش كرد تا زمان ابوبكر از خالد انتقام بگيرد ! !
- سير اعلام النبلاء ج 1 ص 372 هشام بن عروة از پدرش روايت مىكند : عده‌اى از بنى سليم كافر شدند ، ابوبكر خالد را بسوى آنها فرستاد ، خالد آنها را در حصارى قرار داد و آتش زد . عمر به ابوبكر گفت : آيا شخصى را كه

338

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 338
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست