اسود دؤلى مىگويد : زنى را كه شش ماهه زائيده بود نزد عمر آوردند ، عمر دستور داد او را سنگسار كنند . على ( عليه السلام ) خبردار شد و فرمود : حكم او سنگسار نيست ، عمر علت آنرا پرسيد . حضرت فرمود : قرآن مىفرمايد ( و الوالدات يرضعن اولادهن حولين كاملين لمن اراد ان يتم الرضاعة ) ( مادران فرزندان خود را دو سال كامل شير مىدهند ، البته اگر بخواهخند شير دادن را تمام كنند ) و همچنين قرآن مىفرمايد ( و حمله و فصاله ثلاثون شهرا ) ( مدت حمل و گرفتن از شير سى ماه است ) بنابر اين دو سال كه 24 ماه است مدت شير دادن است ، پس مدت حاملگى مىشود شش ماه . لذا زن كه شش ماهگى زائيده است ، حد ندارد . عمر وقتى قضيه را چنين ديد ، زن را آزاد كرد و رفت . - المجموع ج 18 ص 129 اثرم با سند خود از ابو الاسود روايت مىكند : زنى را كه شش ماهه زائيده بود نزد عمر بردند ، دستور داد او را سنگسار كنند . على ( عليه السلام ) به او فرمود : زن مستحق حد نيست و آن دو آيه را خوانده عمر هم او را رها كرد . . . و الدر المنثور ج 6 ص 41 المغنى ج 9 ص 115 جام شير و علم عمر پرواز كرد و رفت و دستور داد زن ديوانهاى را كه شرعا تكليف ندارد ، سنگسار كنند ! ! - سنن ابى داود ج 2 ص 339 4399 - عثمان بن ابى شيبه . . . از ابن عباس روايت مىكند : زن ديوانهاى را كه زنا كرده بود نزد عمر آورند . عمر با عدهاى مشورت كرد و دستور داد آن زن را سنگسار كنند . ( امام ) على بن ابى طالب ( عليه السلام ) فرمود : چه مىكنيد ؟ گفتند : زن ديوانهاى زنا كرده ، عمر دستور داده سنگسارش كنند . حضرت دستور داد زن را برگرداندند ، سپس نزد عمر رفت و فرمود : مگر نمىدانى كه قلم تكليف از سه تن برداشته شده است : از ديوانه تا عاقل شود و از خواب تا بيدار شود و از بچه تا بالغ گردد . عمر جواب داد : بله همين طور است ، حضرت فرمود : پس چرا