responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 472


بر سر حق مجادله مىكند ، در حالى كه آنرا مىشناسند ، و چنان بسوى جنگ مىروند گويا جان از بدنشان مىرود . ) سپس اين آيه نازل شد ( انى معكم فثبتوا الذى آمنوا . . . . . ) و آيه ( و اذ يعدكم الله احدى الطائفتين انها لكم . . . . ) كه با نزول اين آيات دانستيم فتح و پيروزى از آن ماست كه يا خود كفار بدست ما اسير مىشوند و يا قافله و كاروان تجارتى بدست ما مىافتد سپس حضرت نگاه كرد و فرمود : كه سياهى هائى را مىبينم ، خودشان هستند ، خودشان هستند ، بيائيد خودمان را بشماريم ، شمرديم ، سيصد و سيزده نفر بوديم . تعداد را به عرض حضرت رسانديم ، خوشحال شد و فرمود : عده ما به اندازه ياران طالوت است . صف كشيديم ، يكى از ما جلوتر از صف رفت ، حضرت به او فرمود : با من حركت كن ، سپس دست به دعا برداشت و عرض كرد : خدايا وعده‌ات را درباره ما عملى ساز . ابن رواحه عرض كرد : يا رسول الله خدا بزرگتر از آنستكه وعده‌اش را به او تذكر دهيم . حضرت فرمود : من وعده خدا را به خدا عرضه كردم ، زيرا خدا هرگز وعده خلافى نمىكند . سپس حضرت مشتى خاك برداشت و به طرف گروه كفار پرتاب كرد و آنها شكست خورده و فرارى شدند ، كه اين آيه نازل شد ( و ما رميت اذ رميت و لكن الله رمى ) ( تو پرتاب نكردى ، خدا بود كه پرتاب كرد ) آنگاه حمله كرديم و كشتيم و اسير گرفتيم . عمر بن خطاب گفت : يا رسول الله ، شما نبايد اسير بگيريد ، زيرا ما دعوت كننده و اهل الفت و دوستى هستيم . ما گفتيم : عمر از روى حسد به انصار است كه چنين مىگويد ( زيرا نمىخواهد اهل مكه به دست ما اهل مدينه اسير شوند ) رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم خوابيد ، پس از آنكه بيدار شد ، فرمود : به عمر بگوئيد بيايد ، سپس فرمود : خداوند اين آيه را بر من نازل كرد ، ( ما كان لنبى ان يكون له اسرى حتى يثخن فى الارض تريدون عرض الدنيا و الله يريد الآخرة و الله عزيز حكيم ) ( هيچ پيامبرى حق اسير گرفتن ندارد ، مگر آنكه جنگ و خونريزى شود سپس اسير بگيرد ، آنها دنيا را مىخواهند و خدا آخرت را ، و خداوند عزيز و حكيم است . ) عمر مدعى شد كه نظر او كشتن اسرا و عدم پرداخت ديه بود ! !
- مسند احمد ج 1 ص 30 عبدالله . . . از عمر بن خطاب روايت مىكند : در جنگ بدر اصحاب پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم سيصد و چند نفر و مشركين بيش از هزار نفر بودند ، لذا آن حضرت روى به قبله ، دست به دعا برداشت و عرض كرد : خدايا كجاست وعده‌اى كه به من دادى ، خدايا وعده‌ات را انجام ده

472

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 472
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست