responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 798


- تاريخ طبرى ج 2 ص 439 ابو كريب . . . از ارقم بن شرحبيل روايت مىكند : از ابن عباس پرسيدم : آيا رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم وصيت كرد ؟ گفت : نه . گفتم : چطور ممكن است ؟ گفت : رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) فرمود : على ( عليه السلام ) را برايم بياوريد . عائشه گفت : كاش به دنبال ابوبكر ( پدرم ) مىفرستادى ، حفصه گفت : كاش بدنبال عمر ( پدرم ) مىفرستادى ، همگى دور آن حضرت را گرفته بودند ، حضرت فرمود : برويد اگر كار داشتم صدايتان مىكنم . همه رفتند ، وقت نماز كه رسيد ، فرمود : به ابوبكر بگوئيد با مردم نماز بخواند . عائشة گفت : پدرم ابوبكر رقيقالقلب است ( دلش نمىآيد جاى پيامبر صلى الله عليه وآله نماز بخواند ) به عمربگوئيد . عمر گفت : جائى كه ابوبكر باشد ، من پا پيش نمىگذارم . ابوبكر براى نماز جلو ايستاد . حضرت قدرى حالش بهتر شد ، ابوبكر كه احساس كرد حضرت بهتر شده و براى نماز آمده ، عقب ايستاد ، حضرت او را كشيد و در كنار خودنگه داشت و از همانجائى كه ابو بكر نماز را قطع كرده بود ، حضرت ادامه داد . هنگامى كه بيمارى آن حضرت شدت پيدا كرد ، بيهوش شد ، پس از آنكه به هوش آمد ، دستور داد بلال اذان بگويد ، و ابوبكر هم با مردم نماز بخواند ، دوباره بيهوششد . عائشه گفت : پدرم ابوبكر شخص دل‌رحمى است ، اى كاش به ديگرى دستورمىدادى ، حضرت فرمود : شما مانند زنانى كه دور يوسف را گرفته بودند ، هستيد ( دائما بهانه مىگيريد ) به بلال بگوئيد اذان بگويد و به ابوبكر بگوئيد با مردم نماز بخواند . پس از آنكه حضرت به هوش آمد ، نماز بر پا شده بود ، فرمود دو نفر به من كمك كنند بلند شوم ، بريره و شخص ديگرى حضرت را بلند كرده بطوريكهپاهاى حضرت روى زمين كشيده مىشد . آنگاه در كنار ابوبكر نشست . ابوبكر خواستعقب برود ، حضرت مانع شد .
ابن حنبل روايت : على عليه السلام را بخوانيد ، اما آنها ابوبكر را مىخوانند ، عمر را مىخوانند ! !
- مسند احمد ج 1 ص 356 عبدالله . . . از ابن عباس روايت مىكند : هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم در بستر بيمارى افتاد ، فرمود : على ( عليه السلام ) را بگوئيد بيايد ، عائشه گفت : بگويم ابوبكر بيايد ؟ حضرت فرمود : بله ، او را بخوانيد ، حفصهگفت : عمر را بگوئيم بيايد ؟ فرمود : بله ، او را

798

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 798
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست