ذبح كنند ، حضرت هم اجازه داد . با عمر برخورد كردند ، عمر گفت : چنانچه شترهايتان را بكشيد ديگر به چه چيز اميدوار هستيد . سپس نزد حضرت رفته و همان مطلب را گفت . حضرت از حرف خود برگشت و فرمود : به مردم بگو هر چه غذا و خوراكى دارند بياورند ، مردم همه را آوردند ، حضرت دعا كرد و خدا هم آنها را بركت داد بطوريكه همه آمدند و ظرفهايشان را پر كردند ، غذاها تمام نشد . سپس حضرت فرمود : اشهد ان لا اله الا الله و انى رسول الله .
- مسلم ج 1 ص 42 سهل بن عثمان . . . . . . از ابو هريره يا از ابو سعيد روايت مىكند : در غزوه تبوك مردم گرفتار بىغذائى و قحطى شده ، نزد رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم رفته اجازه خواستند شترهايشان را ذبح كنند . حضرت اجازه داد . اما عمر گفت : يا رسول الله اگر شترهايشان را بكشند ، ديگر چيزى براى سوارى نداريم . دستور بده آنچه از زاد و توشه زياد آمده بياورند ، سپس دعا كن خدا آنرا بركت دهد . حضرت هم قبول كرد . مردم آنچه داشتند آوردند . يكى مقدارى خرما ديگر تكه نانى ، همه را كه جمع كردند ، مقدار مختصرى شد . حضرت دعا كرد ، سپس همه ظرفهايشان را آورده و پر كردند ، بازهم باقى ماند . سپس حضرت فرمود : اشهد ان لا اله الله و انى رسول الله . هر كس شهادتين را به زبان جارى كند ، هرگز از بهشت محروم نخواهد شد .
مسلم داستان را نقل مىكند بگونه‌اى كه معلوم نيست چه كسى نظر داد كه شترها را ذبح كنند ! !
- مسلم ج 1 ص 41 ابوبكر بن نضر بن ابى نضر . . . . . از ابو هريره روايت مىكند : در يكى از غزوات با پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم بوديم كه غذا تمام شد و مقدارى خيلى كمى باقى ماند . بعضىها خواستند شترهايشان را ذبح كنند ، عمر گفت : يا رسول الله ، دستور بده هر چه از غذاها باقى مانده بياورند ، سپس دعا كن خدا آنرا بركت دهد . حضرت پذيرفت ، هر كس هر چه داشت آورد ، يكى گندم ، يكى خرما . . . . حضرت دعا فرمود بطوريكه همه ظرفهايشان را پر كردند . سپس حضرت فرمود : اشهد ان لا اله الا الله و انى رسول الله ، هر كس خدا را با اين دو شهادت ملاقات كند ، داخل بهشت خواهد شد .

593