responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 1355


روايت بسيار طولانى است ، تا آنجا كه راوى مىگويد : عمر بن خطاب گفت : نزد رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم رفته ، عرض كردم : آيا تو حقيقتا پيامبر خدا نيستى ؟ فرمود : بله . گفتم : آيا ما بر حق نيستيم و دشمنان‌مان بر باطل ؟ فرمود : بله عرض كردم : پس چرا بايد در مورد دينمان ذلت را تحمل كنيم و با آنان صلح كنيم ؟ فرمود : من رسول الله هستم و هرگز معصيت خدا را مرتكب نمىشوم و او هم يار و ياور من است . گفتم : آيا تو نگفتى كه شما به كعبه رفته و طواف خواهيد كرد ؟ فرمود : بله گفتم ، اما آيا گفتم كه امسال مىرويد ؟ گفتم نه ، گفتى مىرويد و طواف مىكنيد . عمر مىگويد : از آنجا نزد ابوبكر رفتم و همان حرفها را زدم ، ابوبكر گفت : اى مرد ، او رسول الله است و خدايش را معصيت نمىكند و خدا ياور اوست ، پس به او متمسك و متوسل شو ، بخدا قسم او بر حق است . گفتم آخر او به ما گفت شما به حج مىرويد و طواف مىكنيد ، پس چه شد ؟ ابوبكر گفت : امسال را گفت ؟ گفتم نه ، راوى مىگويد : عمر گفت : ساكت ننشستم ، بلكه دائما مرتكب اعمالى مىشدم ( كه ظاهرا نقل اين اعتراضات به اين و آن بود . بهر حال از كارهاى كه كرد چيزى نمىگويد . ) پس از آنكه پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم از نوشتن صلحنامه فارغ شد و مسلم شد كه آن سال را به حج نمىروند ، دستور داده اصحاب شترهاى خود را كه براى حج آورده بودند ، نحر كرده و براى خارج شدن از احرام حلق نمايند ( سر بتراشند ) ولى هيچ كس به دستور حضرت عمل نكرد ، سه بار حضرت فرمود : هيچ كس از جايش بلند نشد ، نزد ام سلمه رفت و از رفتار مردم گله كرد ، ام سلمه گفت : يا نبى الله اگر دوست دارى اين كار انجام شود ، برو ، شترت را نحر كن و سر بتراش و كلمه‌اى هم با كسى صحبت نكن ، حضرت همين كار را كرد ، مردم وقتى اين عمل را از حضرت مشاهده كردند يكباره براى نحر شترها و سر تراشيدن هجوم آورده بطوريكه نزديك بود بعضىها كشته شوند . عقيل از زهرى از عروه از عائشه روايت مىكند : حضرت رسول صلى الله عليه ( وآله ) وسلم زنانى را كه از دست مشركين گريخته و مسلمان مىشدند ، امتحان مىكرد ، تا آنكه خداوند دستور داد ، مخارج زنانى را كه گريخته‌اند به كفار بدهند ، و همچنين مسلمانانى كه زن كافر دارند ، آنها را طلاق دهند ، عمر هم دو همسر كافر داشت يكى ، قريبه دختر ابى اميه كه پس از طلاق با معاوية بن ابىسفيان ازدواج كرد و ديگرى ، دختر جرول خزاعى كه پس از طلاق با ابوجهم ازدواج نمود .
و بخارى ج 2 ص 70 و 178 و 208 و ج 3 ص 45 پيامبر صلى الله عليه وآله تحريكات عمر را براى تخريب صلح خنثى نمود ! !

1355

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 1355
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست