responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 578


نماز و روزه خود را پيش نماز و روزه آنها كوچك مىشماريد ، بسيار قرآن مىخوانند اما قرآن از حنجره‌هاى آنان تجاوز نخواهد كرد ، و از دين چنان بيرون خواهد رفت چنانكه تير از كمان رها مىگردد . دو نشانه دارند ، يكى آنكه پرچم سياه داشته و ديگر آنكه روى بازوى او گوشت اضافه‌اى است مانند پستان زن ( كه بخاطر همين او را ذو الثديه ، داراى پستان ، ناميده‌اند ) ابو سعيد مىگويد : من شهادت مىدهم كه اين حرف را از رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم شنيدم و شهادت مىدهم كه من همراه على بن ابى طالب ( عليه السلام ) با آنها جنگيدم ( در نهروان ) پس از آنكه جنگ تمام شد حضرت سراغ آن شخص را گرفت ، گشتيم و او را پيدا كرديم ، نگاه كردم ديدم همانگونه است كه پيامبر صلى الله عليه وآله ) وسلم فرموده بود ( روى بازويش چيزى مانند پستان زنان وجود داشت ) .
و مجمع الزوائد ج 6 ص 227 مىگويند داستان در مدينه اتفاق افتاد و عمر و ابوبكر امر رسول خدا صلى الله عليه وآله را اطاعت نكردند ! !
- مجمع الزوائد ج 6 ص 226 انس بن مالك مىگويد : شخصى بود كه در عهد رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم پس از آنكه از جنگ مىآمد ، از اسبش پياده مىشد و در مسجد الرسول نمازهاى بسيار طولانى مىخواند ، بطوريكه اصحاب همگى هم عقيده بودند كه نماز او خيلى از نماز آنها برتر است . يكروز كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم در مسجد در ميان اصحاب خود نشسته بود ، آن شخص پيدا شد . ( خود آن شخص آمد ، يا حضرت بدنبالش فرستاد معلوم نيست ) اصحاب گفتند : يا رسول الله الله ، اين همان مرد است . حضرت فرمود : در بين چشمانش سياهى شيطان مىبينم ، آمد و كنار مجلس نشست ، حضرت به او فرمود : آيا هنگامى كه خواستى بنشينى ، پيش خود نگفتى كه در ميان اين افراد از من بهتر وجود ندارد ؟ گفت چرا . سپس بلند شد و رفت در گوشه‌اى از مسجد خطى كشيد و مشغول نماز شد . حضرت فرمود : كداميك از شما حاضر است اين مرد را بكشد ؟ ابوبكر برخاست و رفت و برگشت ، حضرت فرمود : كشتى ؟ گفت : ديدم در حال نماز است ، او را بخشيدم ، حضرت دوباره فرمود : كى حاضر است برود واين مرد را بكشد ، عمر برخاست و رفت و برگشت وگفت : در حال نماز بود او را بخشيدم . دوباره حضرت فرمود : كى

578

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 578
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست