responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 531


با شام قطع كردند . و آنقدر كار را بر مشركين سخت كردند كه مشركين به پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم پيغام دادند : آنها را پيش خود برگردان ، ما آنها را نمىخواهيم . يكى از برنامه‌هاى حضرت اين بود كه به مكه رفته و حج بجا آورند ، اما مشركين گفتند : فردا عربها خواهند گفت شما بزور وارد مكه شده‌ايد و اين براى ما ذلت است ، امسال را برگرديد ، سال ديگر براى حج بيائيد . و سه روز بمانيد . آنگاه حضرت به مردم دستور داد ، همانجا شترهاى خود را نحر كرده و سر بتراشند ، و از احرام خارج شوند . هيچكس به دستور حضرت توجهى نكرد ، حضرت سه بار دستور خود را تكرار كرد ، باز هم بىنتيجه بود ( گويا تحريكات عمر كار خودش را كرده بود ) حضرت نزد ام سلمه كه همراه او آمده بود ، رفت و از مردم گله كرد ، ام سلمه عرض كرد : يا رسول الله شما خود شترت را نحر كن و سر بتراش ، و كارى به آنها نداشته باش . حضرت هم همين كار را كرد ، كه يكباره مردم براى نحر شترهاى خود و سر تراشيدن برخاستند ، بطوريكه كه نزديك بود چند نفر زير دست و پا از بين بروند . . . . . .
تلاش عمر براى ضربه زدن به نماينده قريش و برهم زدن صلح ! !
- سيره ابن هشام ج 2 ص 476 ابن اسحاق از محمد بن عمرو بن عطاء برادر بنى عامر بن لؤى روايت مىكند : عمر بن خطاب به رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم گفت : يا رسول الله اجازه بده ، دندانهاى سهيل بن عمرو را بكنم تا زبانش بيرون بيايد و ديگر نتواند عليه تو سخنرانى كند ( سهيل بن عمرو از خطباء قريش بود ) حضرت فرمود : من كسى را مثله ( پاره پاره ) نمىكنم ، زيرا كه خداوند هم با من همان كار را خواهد كرد ، حتى اگر پيغمبر باشم .
و تهذيب سيره ابن هشام ص 135 - تاريخ طبرى ج 2 ص 162 ابن حميد . . . . . . از محمد بن عمرو بن عطاء بن عباس بن علقمه برادر بنى عامر بن لؤى روايت مىكند : عمر بن خطاب به رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم گفت : يا رسول الله اجازه بده ، دندانهاى سهيل بن عمرو را بكنم تا زبانش بيرون بيايد و ديگر نتواند عليه تو سخنرانى

531

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 531
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست