responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 500


پنهان شده كه عمر بن خطاب هم آنجا بود ، شخصى در ميان آنان بود كه كلاهخود به سرداشت . عمر مرا كه ديد ، گفت : بخدا قسم خيلى نترسى كه خودت را به خطر انداخته‌اى و ممكن است صدمه ديده و يا اسير شوى ، همين طور مرا سرزنش كرد ، بحدى كه دلم مىخواست زمين دهان باز كرده ، مرا ببلعد ، شخصى كه كلاهخود و نقاب بسر و صورت داشت ، نقابش را كنار زد ، ديدم طلحة بن عبيد الله است . به عمر گفت : واى چقدر ناله و افغان مىكنى ، هيچ راه فرار نيست مگر بسوى خداوند عز و جل .
30077 - عائشه مىگويد : در جنگ خندق من هم بدنبال مردم راه افتادم ، به باغى رسيدم كه عده‌اى در آن مخفى شده بودند ، عمر بن خطاب هم آنجا بود . به من گفت : چقدر جسور و نترسى ، ممكن صدمه ديده يا اسير شوى ، يكسره مرا سرزنش كرد ، بحدى كه دلم مىخواست زمين دهان باز كرده مرا ببلعد ، طلحه به او گفت : چرا اينقدر مىترسى و ناله مىكنى ؟ كجاست اسارت ، كجاست فرار ؟ ! !
و كنز العمال ج 13 ص 406 و سيره ابن كثير ج 3 ص 236 - ميزان الاعتدال ج 4 ص 318 30077 - عائشه مىگويد : در جنگ خندق من هم بدنبال مردم راه افتادم ، به باغى رسيدم كه عده‌اى در آن مخفى شده بودند ، عمر بن خطاب هم آنجا بود . به من گفت : چقدر جسور و نترسى ، ممكن صدمه ديده يا اسير شوى ، يكسره مرا سرزنش كرد ، بحدى كه دلم مىخواست زمين دهان باز كرده مرا ببلعد ، طلحه به او گفت : چرا اينقدر مىترسى و ناله مىكنى ؟ كجاست اسارت ، كجاست فرار ؟ ! !
وحشت و ناله و افغان دو قهرمان شجاع ابوبكر و عمر از مجروح شدن سعد بن معاذ ! !
- كنز العمال ج 15 ص 746 42962 - عائشه از عمرو بن شرحبيل روايت مىكند : در جنگ خندق كه سعد بن معاذ مجروح شد ، خون بدنش روى رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم ريخت ، ابوبكر كه آن منظره را مشاهده كرد ، ناله‌اش بلند شد كه اى واى كمرم شكست ، حضرت به او فرمود : ابوبكر چه شده ؟ ! عمر از راه رسيد ، با ناله گفت : انا لله و انا اليه راجعون .

500

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 500
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست