عبدالله . . . از ابن عباس روايت مىكند : هنگامى كه ابوبكر به خلافت رسيد ، عباس با على ( عليه السلام ) در چيزهائى كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم آنها را رها كرده بود ، اختلاف پيدا كرد . لذا به ابوبكر شكايت كردند ، ابوبكر گفت : چيزهائى را كه آن حضرت رها كرده و ترك نموده بود ، من به جريان نمىاندازم . پس از آنكه عمر به خلافت رسيد ، او هم همين حرف را زد . عثمان كه به خلافت رسيد و قضيه را به او گفتند ، سكوت كرد و سرش را به پائين انداخت . ابن عباس مىگويد : من ترسيدم كه عثمان همه را از دست آنها بگيرد ، به پدرم عباس گفتم ، ترا بخدا آنها را به على ( عليه السلام ) واگذار كن . او هم پذيرفت . عبدالله بن احمد بن محمد بن حنبل . . . از عبدالله بن زبير روايت مىكند : نزد عمر بودم ، كه على ( عليه السلام ) و عباس با سر و صدا وارد شدند . عمر گفت : عباس تو مىگوئى : او ( يعنى پيامبر صلى الله عليه وآله ) پسر برادر من بوده ، پس مقدارى از اموال او مال من است . و روى به على ( عليه السلام ) كرد و گفت : تو هم مىگوئى چون دخترش همسر من است ، او هم از آن اموال حق دارد . اما ما ديده‌ايم كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم با آن اموال چگونه رفتار مىكرد . بهمين خاطر ابوبكر هم پس از رسيدن به خلافت همانگونه به آنها عمل كرد و منهم قسم خورده‌ام به همان صورت به آنها عمل كنم . ابوبكر براى من گفت و قسم هم خورد كه راست مىگويد كه از پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم شنيدم فرمود : پيامبر ارث نمىگذارد ، بلكه ميراث او براى فقراء مسلمين و مساكين مصرف مىشود . همچنين ابوبكر برايم گفت و قسم هم خورد كه راست مىگويد ، پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم فرمود : پيامبر نمىميرد تا آنكه بعضى از امتش به او اقتدا كند . اين اموال در دست رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم بوده و ما ديده‌ايم با آنها چگونه رفتار مىكرد . اگر شما بخواهيد ، آنها را به شما دهم تا مانند آن حضرت و مانند ابوبكر با آنها رفتار كنيد . اما عباس آنچه را كه به او واگذار شده بود ، در اختيار على ( عليه السلام ) قرار داد .
گويا على عليه السلام و عباس بحسب ظاهر اختلاف پيدا كردند تا ثابت كنند كه عمر به ناحق دست روى اموال پيامبر صلى الله عليه وآله گذاشته است ! !
- كنز العمال ج 5 ص 586

894