. بطوريكه پس از شعر حسان بن ثابت ، اقرع بن حابس گفت به جان پدرم ما حريف او نيستيم ، خطيب او از خطيب ما و شاعر او از شاعر ما ورزيدهتر و صدايش از ما رساتر است . آنگاه همگى مسلمان شدند . و حضرت جوائزى به آنان عطاء فرمود : عمرو بن اهتم كه داراى سن كمى بود و او را با خود نياورده و در ميان قافله گذاشته بودند ، حضرت مانند ديگران او را هم از جايزه بهرهمند نمود . ( قضيه اختلاف ابوبكر و عمر در حضور رسول خدا صلى الله عليه وآله بر سر اين بود كه چه كسى بايد رياست كاروان مزبور را به عهده بگيرد ، بطورى با يكديگر دعوايشان شد كه ديگر ملاحظه حرمت پيامبر صلى الله عليه وآله را نكرده و بر سر يكديگر عربده مىكشيدند . آنهم در مورد چيزى كه به آنان مربوط نيست ، صرفا مىخواستند فضولى كنند ، اينجا بود كه آيات سوره حجرات در مذمت و سرزنش آنان نازل شد كه اگر در محضر رسول خدا صلى الله عليه وآله بلند صحبت كنيد و در كارى فضولى كرده و خود را بر آن حضرت مقدم كنيد ، اعمالتان باطل شده و كافر خواهيد شد . ) تلاش عائشه براى برداشتن ننگ و عار بىادبى از پدرش ابوبكر ! ! مسروق مىگويد : در روزى كه شك داشتم ماه رمضان تمام شده يا نه ، نزد عائشه رفتم ، به كنيزش گفت برايم سويق ( غذاى مخصوص با آرد و روغن ) بياورد . گفتم : من روزه هستم . گفت : ماه رمضان تمام شد . گفتم ولى من تمام شعبان را روزه گرفتم و با امروز موافق مىشود . جواب داد : عدهاى از مردم جلوتر از ماه رمضان و قبل از پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم روزه گرفتند ، خداوند اين آيه را نازل كرد ( يا ايها الذين آمنوا لا تقدموا بين يدى الله و رسوله ) ( اين روايت از عائشه خانم اصل و فرع قضيه را تحريف كرده ، تا آنكه مبادا گوشهاى از آن پر شال پدرش ابوبكر را بگيرد ! ! ) - ذكر اخبار اصبهان ج 1 ص 137 عبدالله بن محمد . . . از عائشه روايت مىكند : عدهاى از مردم در ذبح خود را از پيامبر ( صلى الله عليه وآله ) جلو انداختند ، اين آيه نازل شد ( يا ايها الذين آمنوا لا تقدموا بين يدى الله و رسوله . . . )