إسم الكتاب : الفاروق ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 1422)
اينكه سرور زنان مؤمن ، يا سرور زنان اين امت مىباشى . از اين مطلب خوشحال شدم و خنديدم . - مستدرك حاكم ج 4 ص 271 ابو العباس محمد بن يعقوب . . . از عائشه روايت مىكند : هرگز احدى را در راه رفتن و نشست و برخاست از فاطمه ( عليها سلام ) شبيهتر به پدرش رسول خدا صلى الله عليه وآله نديدم . هر گاه نزد پدرش مىآمد ، پدرش برمىخاست و او را مىبوسيد و در جاى خودش مىنشاند ، و هر گاه هم پدرش نزد او مىرفت ، او هم متقابلا پدرش را مىبوسيد و در جاى خودش مىنشاند . هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه وآله بيمار شد ، فاطمه ( عليها سلام ) آمد و خود را روى حضرت انداخت و گريست و پس از آن خنديد . پيش خود گفتم : من خيال مىكردم از عاقلترين زنان است ، در حاليكه مىبينم اينطور نيست . پس از آنكه آن حضرت از دنيا رفت ، از ايشان قضيه را پرسيدم ، فرمود : ابتدا خبر وفاتش را بمن داد ، گريستم ، سپس فرمود : تو اول كسى هستى كه از اهل بيتم به من ملحق مىشوى ، اينجا بود كه خنديدم . . . - مسند احمد ج 6 ص 240 و 282 عبدالله . . . از عائشه روايت مىكند : پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم در بستر بيمارى دختر فاطمه ( عليها سلام ) را خواست و مطلبى را برايش فرمود ، فاطمه ( عليها سلام ) شروع به گريه كرد . مطلبى ديگر برايش فرموحد ، شروع به خنده كرد . قضيه را سؤال كردم ، جواب داد ، اول فرمود كه من در اين بيمارى از دنيا خواهم رفت ، گريستم ، سپس فرمود : تو اول كسى هستى كه از اهل بيت به من ملحق خواهى شد ، اينجا بود كه خنديدم . و سنن دارمى ج 1 ص 37 پيامبر صلى الله عليه وآله اوقافى در مدينه و املاك شخصى و ملكى از فئ و خمس و غيره داشت كه ابوبكر تمامى آنها را مصادره كرد ، وفاطمه عليها سلام آنها را مطالبه نمود ! ! - سنن ابو داود ج 2 ص 23