مىتوان علت عمده اين سوء استفاده آنان از قرآن و جعل اخبار غيبى را اعتقاد عمر واصحاب او به فرهنگ يهوديان و مسيحيان دانست ! ! ) عمر از روى اعتماد به اخبار غيبى اهل كتاب از آنان درباره خود و آينده اسلام ومسلمين مىپرسد ! ! - سنن ابى داود ج 2 ص 403 . . . اقرع مؤذن عمر بن خطاب مىگويد : عمر مرا بدنبال اسقف فرستاد . به او گفت : در كتابهاى خود مرا چگونه يافتهاى ؟ گفت : ترا شاخى ديدهام . عمر شلاقش را بالا برد و گفت : شاخ ، شاخ يعنى چه ؟ گفت شاخ آهنين ، مطمئن و قوى و امين . پرسيد : بعد از من چه كسى خواهد بود ؟ گفت : خليفهاى صالح كه فقط به بستگان واقرباء خودش مىرسد . عمر سه بار گفت : خدا عثمان را بيامرزد . سپس پرسيد : بعد از او چه كسى خواهد بود ؟ گفت : كسى خواهد آمد كه چون آهن زنگ زده است . عمر دست بر سرش گذاشت و گفت : واى ، واى . اسقف گفت : او خليفه صالحى است كه از وقتى كه به خلافت مىرسد ، چيزى جز شمشير و خون نخواهد بود . . . - مجمع الزوائد ج 9 ص 67 عمر بن ربيعه مىگويد : عمر بن خطاب به دنبال كعب الاحبار فرستاد . و از او پرسيد : كعب مرا چگونه مىبينى ؟ گفت : ترا شاخى از آهن يافتهام ، پرسيد : يعنى چه ؟ گفت : يعنى اميرى با استقامت و نيرمند كه در راه خدا از سرزنش ديگران نمىترسد . پرسيد : بعد از من چه كسى خواهد بود ؟ گفت : خليفهاى كه كشته خواهد شد . - تاريخ مدينه ج 3 ص 110 عبدالله بن زيد بن اسلم از پدرش از جدش روايت مىكند : هنگامى كه عمر از آخرين حج خود برگشت ، كعب ( الاحبار ) به او گفت : وصيتهاى خود را بكن كه امسال سال آخر عمر توست . عمر پرسيد : از كجا دانستى ؟ گفت : در كتاب خدا ديدهام . پرسيد : ترا بخدا مرا با اسم و نسبم ،