responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 782


ابوبكر بن ابي شيبة . . . از ابو هريرة روايت مىكند : روزى رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم از خانه بيرون آمد ، ابوبكر و عمر را ديد پرسيد براى چه از خانه بيرون آمده‌ايد ؟ گفتند از گرسنگى . حضرت فرمود من هم به همين علت آمده‌ام سپس سه تائى با هم رفتند تا به خانه يكى از انصار رسيدند . زن او هنگامى كه حضرت را ديد گفت ، مرحبا خوش آمديد . حضرت فرمود : فلانى كجاست ؟ گفت رفته آب بياورد . در همين بين آن شخص انصارى آمد و تا حضرت را ديد . گفت ، الحمد لله هيچكس امروز ميهمانانى مانند من ندارد . سپس طبقى از انواع خرما آورد و گفت بخوريد ، سپس كارد بزرگى برداشت ، حضرت به او فرمود : مبادا حيوان شيرده را ذبح كنى ، بهر حال آن شخص گوسفندى ذبح كرد ، ايشان از گوسفند خورده و آب نوشيدند تا كاملا سير شدند حضرت به آنها فرمود : قسم به كسى كه جانم در دست اوست ، در قيامت از چنين نعمتى سؤال خواهيد شد ، گرسنگى شما را از خانه بيرون كشيد و با شكم سير به خانه برگشتيد . اسحاق بن منصور . . . از ابو حازم نقل مىكند : از ابو هريره شنيدم ابوبكر و عمر نشسته بودند ، رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم آمد و از آنها پرسيد : براى چه نشسته‌ايد گفتند از گرسنگى . . . .
و مستدرك حاكم ج 4 ص 131 و سنن ترمذى ج 4 ص 13 و مسند احمد ج 5 ص 81 و مجمع الزوائد ج 10 ص 318 و اسد الغابة ج 4 ص 296 و الدر المنثور ج 6 ص 390 و كنز العمال ج 7 ص 193 و 196 روايات درباره گرسنگى و فقر عمر در مدينه ! !
- الترغيب و الترهيب ج 3 ص 148 ابن عباس مىگويد : ابوبكر در گرماى تند آفتاب از خانه خارج شد عمر هم شنيد او هم از خانه بيرون آمد ، به ابوبكر گفت چرا بيرون آمدى ، گفت از گرسنگى ، عمر هم گفت من هم همين طور در اين هنگام رسول خدا ( ص ) آنها را ديد و از حال و روزشان پرسيد ، گفتند : يا رسول الله

782

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 782
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست