responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 162


خواهد بود . من هيچ چيز را ترك نمىكنم كه مهمتر از امر كلاله باشد ( از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم سئوال كردم ) حضرت با چنان خشكى و خشونتى با من برخورد كرد كه هرگز در تمام مدت مصاحبتم با ايشان چنين رفتارى با من نكرده بود ، با دست به سينه‌ام زد و فرمود : آيه ( صيف ، تابستان ) كه در آخر سوره نساء نازل شده براى تو كافى است ، چنانچه زنده بمانم درباره كلاله چنان حكم نمايم كه همه مردم اعم از آنها كه قرآن مىخوانند و آنها كه نمىخوانند كلاله و معناى آنرا بدانند .
خداوندا تو شاهد باش كه من حكام و واليان را به شهرها فرستادم تا دين تو و سنت پيامبر ( ص ) را به مردم آموخته و در ميان آنان به عدالت رفتار كرده و اموال را بين آنها تقسيم نمايند و مشكلات آنها را اصلاح نمايند .
اى مردم دو گياه است كه خبيث هستند و شما از آنها مىخوريد ، پياز و سير . به خدا قسم در زمان رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم هر كس بوى پياز و سير مىداد او را از مسجد بيرون مىكردند . هر كس مىخواهد پياز و سير بخورد بايد آنرا بپزد و بخورد . روز جمعه خطبه خواند و روز چهارشنبه چهار روز به آخر ذى الحجة زخم خورد .
هنگامى كه عمر زخم خورد ، گفت : سگ مرا كشت ، او را بگيريد !
- المبسوط ج 1 ص 196 روايت شده هنگامى كه عمر زخم خورد ، گفت : آه ! سگ مرا كشت ، يكى با مردم نماز را بخواند ، سپس به عبدالرحمان بن عوف گفت ، تو نماز را بخوان . . .
- تاريخ مدينة ج 3 ص 910 كدام شراب را بيشتر دوست دارى ؟ . . . نبيذ ( شراب انگور ) عبدالله بن رجاء . . . از عمرو بن ميمون نقل مىكند : روزى كه عمر را زخم زدند من شاهد بودم ، گفت براى من طبيب بياوريد . از او پرسيدند نوشيدنى چه دوستى دارى ؟ گفت شراب ( نبيذ ) به او شراب دادند ، از زخمهايش بيرون زد . كسانى كه اطراف او بودند گفتند اينها چرك و عفونت است كه بيرون مىآيد به او شير بدهيد . به او شير دادند ، طبيب ديد كه فايده ندارد ، گفت : هر كارى مىخواهى بكن ( كنايه از اينكه مرگت فرا رسيده است ) .
قعنبى . . . از سعيد بن مسيب نقل مىكند : براى عمر طبيب آوردند ، به او شراب ( نبيذ ) دادند ، از زخمهايش چرك و خون بيرون زد ، شير به او دادند ، مايع سفيدرنگ از زخمها بيرون آمد ،

162

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 162
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست