responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 317


مىگويند : عمر از نفرين سعد ترسيد و به او گفت : از من قصاص كن !
- البداية و النهاية ج 8 ص 83 طبرانى مىگويد : يوسف قاضى . . . از سعيد بن مسيب روايت مىكند : كنيز سعد بنام زبراء بيرون آمد . پيراهنى به تن داشت ، باد پيراهن او را كنار زد عمر او را با تازيانه زد سعد آمد مانع او شود ، او را هم با تازيانه زد . سعد او را نفرين كرد . عمر ترسيد ، تازيانه را به او داد و گفت تو هم مرا بزن ، ولى او بخشيد . روايت شده بين سعد و ابن مسعود اختلافى پيش آمد ، ابن مسعود احساس كرد سعد مىخواهد او را نفرين كند ، فرار كرد .
- سير اعلام النبلاء ج 1 ص 114 عمرو بن مرزوق . . . از سعيد بن جبير روايت مىكند كنيز سعد بنام زبراء بيرون آمد . پيراهنى به تن داشت ، باد پيراهن او را كنار زد ، عمر او را با تازيانه زد سعد آمد مانع او شود ، او را هم با تازيانه زد . سعد او را نفرين كرد . عمر ترسيد ، تازيانه را به او داد و گفت تو هم مرا بزن ، ولى او بخشيد .
روايت شده بين سعد و ابن مسعود اختلافى پيش آمد ، ابن مسعود احساس كرد سعد مىخواهد او را نفرين كند ، فرار كرد .
- مجمع الزوائد ج 9 ص 153 سعيد بن مسيب مىگويد : كنيز سعد بنام زبراء بيرون آمد . پيراهنى به تن داشت ، باد پيراهن او را كنار زد عمر او را با تازيانه زد سعد آمد مانع او شود ، او را هم با تازيانه زد . سعد او را نفرين كرد . عمر ترسيد ، تازيانه را به او داد و گفت تو هم مرا بزن ، ولى او بخشيد .
روايت شده بين سعد و ابن مسعود اختلافى پيش آمد ، ابن مسعود احساس كرد سعد مىخواهد او را نفرين كند ، فرار كرد .
- كنز العمال ج 13 ص 213

317

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 317
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست