responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 248


درباره زنى به عمر چيزى گفتند ، بدنبال آن زن فرستاد ، به آن زن گفتند ، عمر ترا احضار كرده ، آن زن بشدت ترسيد وگفت : مرا با عمر چكار ! در راه كه مىآمدند ، زن درد زايمان گرفت ، به خانه‌اى رفت و بچه‌اش افتاد ، بچه پس از بدنيا آمدن دوبار ناله كرد و مرد . عمر با اصحاب رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم در مورد اين حادثه مشورت نمود ، بعضىها گفتند تو تقصير ندارى ، وظيفه تو تأديب و تنبيه مردم است ، اما على ( عليه السلام ) ساكت بود و چيزى نمىگفت . عمر از حضرت سئوال كرد ، حضرت فرمود : آنهائى كه مىگويند تقصير ندارى ، اگر نظر خودشان را مىگويند ، اشتباه كرده‌اند و اگر از روى هواى نفس و بخاطر خوش آمدن تو مىگويند ، آنها دوست و خير خواه تو نيستند ، بخاطر آنكه باعث ترس آن زن شده‌اى و بچه آن زن بخاطر دستور تو تلف شده ، بايد ديه آن بچه را بدهى . لذا عمر هم از حضرت خواهش كرد تا ديه آن بچه را كه قتل خطائى بود بر عاقله عمر ( فاميل و بستگان نزديك ) تقسيم نمايد .
- المجموع ج 19 ص 11 چنانچه سلطان بدنبال زنى بفرستد و باعث سقط جنين آن زن بشود بخاطر آنكه روايت شده : درباره زنى به عمر چيزى گفتند بدنبال آن زن فرستاد ، به آن زن گفتند ، عمر ترا احضار كرده ، آن زن بشدت ترسيد و گفت : مرا با عمر چكار ! در راه كه مىآمدند ، زن درد زايمان گرفت ، به خانه‌اى رفت و بچه‌اش افتاد ، بچه پس از بدنيا آمدن دوبار ناله كرد و مرد . عمر با اصحاب رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم در مورد اين حادثه مشورت نمود ، بعضىها گفتند تو تقصير ندارى ، وظيفه تو تأديب و تنبيه مردم است ، اما على ( عليه السلام ) ساكت بود و چيزى نمىگفت . عمر از حضرت سئوال كرد ، حضرت فرمود : آنهائى كه مىگويند تقصير ندارى ، اگر نظر خودشان را مىگويند ، اشتباه كرده‌اند و اگر از روى هواى نفس و بخاطر خوش آمدن تو مىگويند ، آنها دوست و خيرخواه تو نيستند ، بخاطر آنكه باعث ترس آن زن شده‌اى و بچه آن زن بخاطر دستور تو تلف شده است بايد ديه آن بچه را بدهى . لذا عمر هم از حضرت خواهش كرد تا ديه آن بچه را كه قتل خطائى بود بر عاقله عمر ( فاميل و بستگان نزديك ) تقسيم نمايد .
از كله طاس عمر ترسيد و حرفهايش را اشتباهى زد ! !
- مجمع الامثال ج 1 ص 234

248

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 248
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست