responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 330


- بخارى ج 8 ص 140 قتيبة بن سعيد . . . از ابو هريرة روايت مىكند : هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم رحلت فرمودند و ابوبكر به خلافت رسيد و عده‌اى از مردم از دين برگشتند ، عمر به ابوبكر گفت چگونه مىخواهى با مردم بجنگى ؟ در حالى كه رسول خداصلى الله عليه ( وآله ) وسلم فرمود : من با مردم مىجنگم تا آنكه لا اله الا الله بگويند ، هر كه لا اله الا الله گفت ديگر جان و مالش در امان است و خدا مىداند با او .
ابوبكر گفت : بخدا قسم هر كس نماز بخواند و زكات ندهد با او خواهم جنگيد ، بخدا قسم حتى اگر يك بزغاله از زكات را هم ندهد در حالى كه به رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم مىدادند ، با آنها خواهم جنگيد . عمر گفت : حق با ابوبكر بود كه خدا سعه صدر به او داده بود .
( معلوم مىشود مراد از مرتدين و كسانى كه كافر شدند ، كسانى بودند كه خلافت ابوبكر را به رسميت نمىشناختند لذا از دادن زكات به او امتناع مىكردند . ) و مسلك ج 1 ص 38 و سنن نسائي ج 5 ص 14 و ج 6 ص 5 و ج 7 ص 76 و 78 و سنن ابى داود ج 1 ص 347 و سنن ترمذى ج 4 ص 117 و مسند احمد ج 1 ص 110 و 34 و 48 و سنن بيهقى ج 8 ص 176 و ج 4 ص 114 و ج 7 ص 3 و المغني ج 2 ص 434 اكثر قريش با عمر هم نظر بودند و از آنجا كه على بن ابي طالب ( ع ) پرچم جنگ با مرتدين را برافراشت ابوبكر مجبور به قبول آن شد - كنز العمال ج 5 ص 658 14159 - ( مسند ابوبكر ) عمر مىگويد : هنگامى كه اعراب مرتد شده و از دين برگشتند ( مخالف خلافت ابوبكر شدند و زكات ندادند ) نظر مهاجرين كه من هم در ميان آنها بودم ، اين شد كه بايد با آنها مدارا نمود لذا به ابوبكر گفتيم : مردم را آزاد بگذار ، نماز بخوانند ، زكات هم ندهند ، وقتى ايمان داشته باشند بالاخره به راه خواهند آمد و اما ابوبكر گفت : بخدا قسم از آسمان بيفتم

330

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 330
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست