- كنز العمال ج 3 ص 919 9170 - عبدالله بن زبير مىگويد : شخصى اعرابى ( بيابان نشين ) نزد عمر آمد و گفت : در زمان جاهليت براى حفظ شهرهاى خود جنگيده و در زمان اسلام هم كه اسلام آوردهايم ، پس براى چه منطقه ما را به نفع دولت ضبط كرده و آنرا ممنوعه اعلام كردهاى ؟ عمر سرش را پائين انداخته و به خود باد كرده و سبيلهايش را تاب مىداد . هميشه هنگام ناراحتى چنين مىكرد . اعرابى كه وضع را اينگونه ديد مطلب خود را مرتبا تكرار مىكرد . عمر گفت : مال ، مال خدا ، بندگان هم بندگان خدا ، بخدا قسم اگر براى راه خدا نبود ، يك وجب از هيچ زمينى را به نفع دولت ممنوعه اعلام نمىكردم . - كنز العمال ج 12 ص 645 35972 - از ابن زبير روايت شده : عمر هنگامى كه خشمگين مىشد سبيلهايش را مىپيچاند . - مجمع الزوائد ج 5 ص 299 عمر هنگامى كه خشمگين مىشد ، به خود باد مىكرد و سبيلش را مىپيچاند . - المجموع ج 15 ص 234 عامر بن عبدالله بن زبير از پدرش نقل مىكند : شخصى اعرابى ( بيابان نشين ) نزد عمر آمد و گفت : در زمان جاهليت براى حفظ شهرهاى خود جنگيده و در زمان اسلام هم كه مسلمان شدهايم ، براى چه منطقه ما را ممنوعه اعلام كرده و آنرا به نفع دولت ضبط كردهاى . عمر سرش را پائين انداخته و به خود باد كرده و سبيلهايش را تاب مىداد . هميشه هنگام ناراحتى چنين مىكرد . اعرابى هم كه وضع را اينگونه ديد ، مرتبا مطلب خود را تكرار مىكرد ، عمر گفت : مال ، مال خدا و بندگان هم ، بندگان خدا ، بخدا قسم اگر براى راه خدا نبود ، يك وجب از هيچ زمينى را به نفع دولت ممنوعه اعلام نمىكردم . يك بار هم عمر بشدت خنديد ، زيرا كه ( هند ) مادر دوست عزيزش معاويه ، انكار كرد كه زنا كرده باشد - تاريخ طبرى ج 2 ص 337 ابن حميد . . . از قتاده سدوسى روايت مىكند : ( در فتح مكه ) هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم جلو درب كعبه ايستاد فرمود : هيچ معبودى جز الله وجود ندارد ، يكتا و يگانه است و وعدههايش راست بوده و بندهاش را يارى كرده و دشمنانش را شكست داده است ( لا اله الا الله