responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 66


- اسد الغابة ج 7 ص 220 ابوبكر و عمر از فاطمه ( عليها السلام ) خواستگارى كردند ولى رسول خدا ( ص ) نپذيرفت . عمر بن خطاب به علي ( عليه السلام ) گفت : فاطمه از آن توست . علي ( عليه السلام ) فرمود : من جز زره ندارم . اما رسول خدا ( ص ) دستور داد زره را رهن گذاشته و سپس فاطمه را به عقد على عليه السلام درآورد . فاطمه ( ع ) گريه مىكرد . حضرت فرمود : چرا گريه مىكنى ؟ بخدا قسم كسى را كه از همه عالم‌تر و صبورتر بوده و زودتر از ديگران اسلام آورده براى تو انتخاب كرده‌ام .
پيامبر ( ص ) نمىتواند به اختيار خود زهرا را شوهر دهد . . . زيرا كه زهرا ( ع ) از آن خداست - مجمع الزوائد ج 9 ص 205 و 206 انس بن مالك مىگويد : ابوبكر نزد پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم رفته و عرض كرد : يا رسول الله شما دوستى و ثبات قدم مرا در اسلام ديده‌ايد و . . . حضرت فرمود : چه مىخواهى ؟ گفت : فاطمه را به من تزويج كن . حضرت سكوت كرده يا رويش را برگرداند ، ابوبكر نزد عمر رفت و گفت : هم هلاك شدم و هم هلاك كردم پرسيد چرا ؟ قضيه را تعريف كرد . عمر گفت همين جا بمان تا من هم بروم ، او هم نزد حضرت رفته و مانند ابوبكر همان حرفها را زد ، و حضرت رويش را برگرداند ، عمر برگشت و به ابوبكر گفت : حضرت منتظر فرمان الهى درباره فاطمه است . . . طبرانى هم روايت كرده ولى در سند او يحيى بن يعلى الاسلمى است كه ضعيف مىباشد .
انس روايت مىكند : عمر بن خطاب به ابوبكر گفت چرا با فاطمه دختر رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم ازدواج نمىكنى ؟ گفت : او را به من نمىدهد ، عمر گفت : اگر به تو ندهد به چه كسى خواهد داد . تو در نزد حضرت از همه محترم‌تر بوده و از همه زودتر اسلام آورده‌اى ، ابوبكر نزد عائشه رفت و گفت چنانچه حضرت را شادمان ديدى به ايشان بگو كه من دخترش فاطمه را مىخواهم شايد خدا او را به من برساند ، او هم در وقت مناسب به آن حضرت ما وقع را گفت ، حضرت فرمود : من منتظر قضاء الهى هستم . عائشه پيش ابوبكر رفت و گفت ، كاش هرگز اين حرف را به حضرت نزده بودم ، ابوبكر هم قضيه را براى عمر گفت او هم پيش حفصه دخترش رفت و مانند ابوبكر همان مطالب را گفت و در آخر همان جواب را شنيد ، عمر ، نزد علي بن ابي

66

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 66
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست