- الدر المنثور ج 2 ص 174 طبرانى در اوسط و ابن ابى حاتم و ابن مردويه از نافع از ابن عمر روايت مىكند : اين آيه نزد عمر خوانده شد ( كلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غيرها ليذوقوا العذاب ) ( هر گاه پوستشان مىسوخت ، آنرا عوض كرده تا عذاب را بچشد . ) معاذ گفت : تفسير اين آيه پيش من است ، در هر ساعت صد بار پوست آنها عوض مىشود . عمر گفت : بله من هم همين گونه از رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم شنيدهام . و ابن مردويه و ابو نعيم در حليه از ابن عمر روايت مىكند : شخصى نزد عمر اين آيه را خواند ( كلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غيرها ) كعب ( الاحبار يهودى ) گفت : تفسير اين آيه پيش من است كه آنرا از قبل اسلام خواندهام ، عمر گفت : آنرا بيان كن ) اگر همانگونه كه از رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم آنرا شنيدهام باشد ، ترا تصديق و تأييد خواهيم كرد . كعب جواب داد : قبل از اسلام خواندهام كه در هر ساعت صد و بيست و يك بار پوست آنان در آتش عوض مىشد . عمر گفت : بله من هم همينگونه از رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم شنيدهام . ترا بخدا كعب بگو من پادشاهم يا خليفه پيغمبر ؟ ! ! - كنز العمال ج 12 ص 574 35794 - عمر بن خطاب به كعب گفت : ترا بخدا آيا مرا خليفه يافتهاى يا پادشاه ؟ كعب جواب داد : خليفه . عمر قسمش داد : كعب گفت : بخدا قسم خليفه و از بهترين خلفاء و زمان تو بهترين زمانهاست . . . . - الدر المنثور ج 5 ص 306 ثعلبى از طريق عوام بن حوشب از شخصى از همقبيلههايش روايت مىكند : ديدم عمر از طلحه و زبير و كعب ( الاحبار يهودى ) و سلمان پرسيد : فرق خليفه با پادشاه چيست ؟ طلحه و زبير گفتند : ما نمىدانيم . سلمان جواب داد : خليفه كسى استكه در ميان مردم به عدل رفتار مىكند و بين آنها به مساوات عمل كرده و بر طبق كتاب خدا در ميان آنها حكم مىنمايد . كعب گفت : من گمان نمىكردم كسى غير از من فرق خليفه را با پادشاه بداند . ابن سعد از طريق مردان روايت مىكند : عمر از سلمان پرسيد : آيا من پادشاه هستم ، يا خليفه ؟ سلمان جواب داد : خليفه كسى استكه به عدل حكم مىكند . چنانچه مالياتهائى را كه از اراضى مسلمان جمع مىكنى ( كم يا زياد ) در غير