responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 78


عبدالله بن حسين قاضى در مرو . . . از معاذ بن جبل روايت مىكند : اما روزه به اين صورت بود هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم به مدينه وارد شدند ، در هر ماه سه روز روزه و همچنين روزه روز عاشورا را بر مردم واجب كردند ، سپس خداوند روزه را اينطور واجب فرمود و اين آيه نازل شد ( روزه بر شما نوشته شده همچنانكه بر گذشتگان شما واجب شده بود ) تا آنجا كه مىفرمايد ( هر كسى كه روزه برايش مشكل است ، مىتواند بجاى آن به فقرا بعنوان كفاره غذا بدهد ) هر كس مىخواست روزه مىگرفت و هركه نمىخواست كفاره مىداد واينطور بود تا اين آيه نازل شد ( ماه رمضان كه در آن قرآن نازل شده است در حاليكه هدايت براى مردم است ) تا آنجا كه مىفرمايد ( هر كسى كه در ماه رمضان حاضر باشد بايد روزه بگيرد ) . خداوند روزه را براى حاضر ( غير مسافر يا كسى كه قصد اقامه دارد ) واجب ساخته و به مريض و مسافر اجازه داده تا روزه خود را بخورند و كفاره بر كسانى واجب است كه سالم و مكلف باشند و نتوانند روزه بگيرند و برنامه مردم اينطور بود كه مىخوردند و مىآشاميدند و از زنان خود استفاده مىكردند مادامى كه به خواب نرفته‌اند اما هنگامى كه مىخوابيدند ديگر آن كارها را ترك مىكردند .
و عمر هميشه با كنيز يا همسرش نزديكى كرده سپس مىخوابيد ، خدمت حضرت رسول صلى الله عليه ( وآله ) وسلم رفته و قضيه را تعريف كرد ، كه اين آيه نازل شد ( براى شما در شبهاى ماه رمضان نزديكى با زنانتان حلال شده است ) تا آنجا كه مىفرمايد ( سپس روزه را تا شب به پايان ببريد ) اين حديث صحيح است اما آنرا روايت نكرده‌اند .
عمر با زنش در حال حيض نزديكى كرد ، هر چند زنش به او گفته بود - كنز العمال ج 16 ص 566 45889 - از عمر نقل شده كه پيش كنيزم رفتم ، كنيز گفت كه من حائضم ، ولى عمر توجه نكرد و با او نزديكى نمود و ديد كه واقعاً حائض بوده است . نزد پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم رفته و قضيه را گفت ، حضرت فرمود : خداوند ترا بيامرزد اى ابا حفص ( كنيه عمر ) نصف دينار صدقه بده .
45888 - از عمر نقل شده كه مىگويد من زنى داشتم كه از مردان خوشش نمىآمد ، و هر وقت مىخواستم با او نزديكى كنم ، مىگفت : حائضم . من هم به خيال آنكه دروغ مىگويد با او نزديكى كردم و ديدم واقعاً راست گفته است . نزد پيامبر ( ص ) رفته ، حضرت امر فرمود : پنجاه دينار صدقه بدهم .

78

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 78
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست