responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 89

إسم الكتاب : الفاروق ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 1422)


عبدالله در جنگ بدر حاضر نبوده زيرا پيامبر ( ص ) او را بخاطر كم بودن سنش برگرداند . و اما اينكه در جنگ احد حاضر بوده يا نه ، اختلاف است ، بعضى مىگويند مانند جنگ بدر پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم بخاطر كم بودن كسن او را برگرداند .
عبيدالله بن احمد بن على . . . از نافع از ابن عمر روايت مىكند هنگامى كه عمر بن خطاب اسلام آورد پرسيد : كداميك از اهل مكه بهتر مىتواند حوادث را تعريف كند ؟ گفتند : جميل بن معمر الجمحى . عمر برخاست و من هم كه هنوز بچه بودم ولى مسائل را مىفهميدم بدنبال او راه افتادم تا نزد جميل رفتيم . عمر به او گفت : آيا مىدانى من مسلمان شدم . جميل بدون آنكه با عمر بحثى بكند بلند شد و در حالى كه ردايش را مىكشيد و من و عمر بدنبالش بوديم ، دم درب مسجد ايستاد و با صداى بلند فرياد زد : اى گروه قريش عمر بچه‌گى كرده است . عمر به او گفت : دروغ گفتم من مسلمان شدم . . .
- سنن بيهقى ج 6 ص 205 ابو عبدالله حافظ . . . از ابن عمر روايت مىكند : زمانى كه عمر اسلام آورد ، مردم گرد او جمع شده و مىگفتند : عمر بچه‌گى كرده ، بچه‌گى كرده ، من از بالاى پشت بام آنها را تماشا مىكردم ، در اين هنگام عاص بن وائل كه قبائى از ديباج و حرير به تن داشت آمد و با عتاب و خطاب گفت عمر بچه‌گى كرده براى چه من همسايه او هستم ، مردم متفرق شدند و من از عزت و آبروى او ( عاص بن وائل ) در آن روز تعجب كردم بخارى هم در صحيح خود اين روايت را آورده است . عمر بن خطاب مسلمان شد در حالى كه عبدالله بن عمر كودك بود و به تبع پدرش نيز مسلمان شد ( و اين بچه بودن عبدالله بن عمر هنگام مسلمان شدن دليلش اين است كه روايت شده او در جنگ احد بخاطر بچه بودن از جنگ بازداشته شد ) .
همچنين گفته‌اند حفصه و عبدالله قبل از پدرشان ( عمر ) مسلمان شدند در حالى كه عبدالله بچه بود ، در اين صورت اسلام او وقتى صحيح مىباشد كه پدرش نيز مسلمان شده باشد . والله اعلم شايد دليلشان اين باشد كه عبدالله در روز صلح حديبيه بيعت كرد و پدرش بيعت نكرد - تاريخ المدينة المنورة ج 2 ص 482 محمد بن الصباح . . . از ابي عثمان نقل مىكند : شنيدم كه ابن عمر عصبانى مىشد وقتى كه مىگفتند او از پدرش زودتر هجرت كرد . خودش مىگويد : من و پدرم در مدينه نزد پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم رفته ، ديديم حضرت در خواب قيلوله است . به منزل برگشتيم پدرم گفت :

89

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 89
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست