responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 1107


دلم مىخواست زمين دهان باز كرده ، مرا ببلعد ، شخصى كه كلاهخود و نقاب بسر و صورت داشت ، نقابش را كنار زد ، ديدم طلحة بن عبيد الله است . به عمر گفت : واى چقدر ناله و افغان مىكنى ، هيچ راه فرارى نيست مگر بسوى خداوند عز و جل .
- كنز العمال ج 10 ص 442 30077 - عائشه مىگويد : در جنگ خندق منهم بدنبال مردم راه افتادم ، به رسيدم كه عده‌اى در آن مخفى شده بودند ، عمر بن خطاب هم آنجا بود . به من گفت : چقدر جسور و نترسى ، ممكن صدمه ديده يا اسير شوى ، يكسره مرا سرزنش كرد ، بحدى كه دلم مىخواست زمين دهان باز كرده مرا ببلعد ، طلحه به او گفت : چرا اينقدر مىترسى و ناله مىكنى ؟ كجاست اسارت ، كجاست فرار ؟ ! !
و كنز العمال ج 13 ص 406 و سيره ابن كثير ج 3 ص 236 - ميزان الاعتدال ج 4 ص 318 30077 - عائشه مىگويد : در جنگ خندق منهم بدنبال مردم راه افتادم ، به رسيدم كه عده‌اى در آن مخفى شده بودند ، عمر بن خطاب هم آنجا بود ، به من گفت : چقدر جسور و نترسى ، ممكن صدمه ديده يا اسير شوى ، يكسره مرا سرزنش كرد ، بحدى كه دلم مىخواست زمين دهان باز كرده مرا ببلعد ، طلحه به او گفت : چرا اينقدر مىترسى و ناله مىكنى ؟ كجاست اسارت ، كجاست فرار ؟ ! !
عائشه مى گويد : پدرم و عمر هر دو از بيت المال مى خوردند . اما پدرم بهتر از عمر بود ، چون تجارت هم مى كرد ! !
- سنن بيهقى ج 10 ص 107 ابو عبدالله حافظ . . . از عائشه نقل مىكند : زمانى كه ابوبكر به خلافت رسيد ، گفت : همه مىدانيد كه من از خرج اهل و عيالم عاجز نيستم ، اما بخاطر اشتغال به حكومت و امور مسلمانان از كسب و كار وامانده‌ام ، لذا خاندان ابوبكر همه از بيت المال مىخورند .

1107

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 1107
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست