responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 438


خوردند . سپس به همه جا سر كشيد و اسلام خود را اعلام نمود و نزد حضرت آمد و قضيه را تعريف كرد . پس از آن رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم خارج شد ، عمر در جلو و حمزه در كنار آن حضرت حركت مىكرد . تا به كعبه رفته و طواف كرده و نماز ظهر را بجا آوردند . . . ابن كثير مىگويد : ولى آنچه كه مسلم و صحيح است اينست كه عمر بعد از مهاجرت مسلمانان به حبشه در سال ششم بعثت مسلمان شد . ( پس معلوم مىشود كه روايت فوق و نظائر آن همه داستانسرائى و افسانه گوئى است نه تاريخ اسلام و مسلمين ) عمر ادعا مىكند : هفتاد تن از قريش يكباره در مكه ايمان آوردند ! !
- كنز العمال ج 2 ص 495 4587 - عبد القدوس از نافع از ابن عمر روايت مىكند : عمر بن خطاب درباره آيه ( وقالوا قلوبنا فى اكنة مما تدعونا اليه ) كفار گفتند دلهاى ما در حجاب است و آنچه را كه تو مىگوئى ، نمىفهمد گفت : عده‌اى از قريشيان نزد رسول خدا صلى الله عليه ( واله ) وسلم آمدند ، حضرت به آنان فرمود : چرا اسلام نمىآوريد و باعث رو سياهى عرب شديد ؟ گفتند : ما نمىفهميم چه مىگوئى ، دلهاى ما بروى حرفهاى تو بسته است . ابوجهل پارچه‌اى برداشت و بين خود و آن حضرت حائل كرد و گفت : دلهاى ما در حجاب است و دعوت ترا نمىفهمد و گوشهاى ما نيز كر است و صداى ترا نمىشنود . حضرت به آنان فرمود : شهادت بدهيد كه خدائى جز الله وجود ندارد و من رسول خدا هستم . آنها كه شهادتين را شنيدند ، بسرعت از آنجا با نفرت رفتند و گفتند : عجب ، مىخواهد خدايان را يكى كند . بعضى ديگر گفتند ، برويد و خدايان خود را نگه داريد . ما چنين چيزى سابقا در ميان گذشتگان نشنيده بوديم و او دروغ مىگويد ، مگر مىشود از ميان ما فقط بر او وحى نازل شود . در اين هنگام جبرئيل نازل شد و عرض كرد : يا محمد خدايت سلام مىرساند و مىفرمايد : اينها خيال مىكنند كه دلهايشان بسته ، گوشهايشان كر است و صداى ترا نمىشنوند . اما چرا وقتى نام خدا را مىبرى با نفرت مىگريزند ؟ ! اگر واقعا كر بودند كه نمىشنيدند تا فرار كنند . آنها دروغ مىگويند ، مىشنوند و از روى تنفرى كه دارند ايمان نمىآورند . فرداى آنروز هفتاد تن از قريشيان نزد رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم آمده و عرض كردند : اسلام را بر ما عرضه كن سپس همگى مسلمان شدند . حضرت تبسمى كرد و فرمود : ديروز كه مىگفتيد : دلهاى ما بسته و گوشهايمان كر است ، ولى امروز مسلمان شديد ، جواب دادند : يا رسول الله ديروز دروغ

438

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 438
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست