responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 386


عمر آرزو داشت بتواند يك بيت شعر بگويد !
- اسد الغابة ج 2 ص 229 عمر مىگويد : خدا برادرم زيد را بيامرز كه در دو كار خوب از من سبقت گرفت ، قبل از من مسلمان شد و قبل از من هم به شهادت رسيد .
عمر به متمم بن نويرة كه در عزاى برادرش شعرى سروده بود گفت ، اى كاش من هم مىتوانستم مانند تو شعرى درباره‌ء برادرم بگويم .
جاحظ عاشق واقعى عمر شهادت مىدهد كه عمر براى هر چيزى شعر مىخواند !
- كتاب الحيوان ج 5 ص 590 124 - عمر درباره‌ء هر كارى به قطعه بيت شعرى تمثل مىشد .
عمر عاشق مديحه‌سرائى بود ، و آرزو مىكرد ، آل خطاب مديحه سرا بودند - كنز العمال ج 3 ص 868 8975 - سماك مىگويد : نجاشى ( قيس بن عمرو الحارثى ) قبيله بنى العجلان را هجو كرد ( با شعر مسخره كرد ) آنها به عمر شكايت كردند ، عمر پرسيد : درباره شما چه گفته ؟ گفتند اين شعر را .
اذا الله عادى اهل لؤم ودقة فعادى بنى العجلان رهط بن مقبل اگر خدا با قوم و قبيله پست و خبيثى دشمنى كند ، تو با قبيله بنى عجلان دشمنى كن ( كنايه از اينكه آنها به همان پستى و خباثت هستند ) عمر گفت : اين شعر نفرين است ، اگر كسى كه نفرين كرده مظلوم باشد دعايش مستجاب شده و اگر ظالم باشد دعايش قبول نخواهد شد . گفتند :
قبيلته لا يغدرون بذمة ولا يظلمون الناس حبة خردل قبيله او هيچگاه بد قولى نمىكنند و هرگز به كسى بقدر مثقال ظلم نخواهند كرد .

386

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 386
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست