ترجمه و تفسير نهج البلاغه ( فارسي ) - محمد تقي جعفري

نام کتاب : ترجمه و تفسير نهج البلاغه ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 335

رسالت انسانى مقدمه اى بر ترجمه و تفسير نهج البلاغه	1
مقدمه اى كوتاه	3
رسالت انسانى از ديدگاه تاريخ	4
بحثى در ريشهء اساسى اين سؤال كه آيا انسانيت رسالتى دارد	8
حقيقتى بنام انسانيت كه موضوع رسالت انسانى است ، با ماشين بودن انسان سازگار نمىباشد	11
نوع يكم - مختصات انسانى از نظر ماهيت	12
نوع دوم - مختصات انسانى از نظر رابطه با ديگران	16
انعكاس طبيعى مختصات انسانى در كالبد مادى او نمىتواند انسان را ماشين معرفى نمايد	17
اصول ششگانه براى اثبات انسانيت و نياز آن به رسالت	21
اصل يكم	22
اعتراض به اصل يكم	23
بدون پذيرش جهانى وسيعتر از عالم طبيعت ، نمىتوان افكار بشرى را از بن بست جهان نجات داد	24
اصل دوم	25
اصل سوم	26
پس انسانيتى كه براى او رسالتى لازم است وجود دارد	29
ناتوانى مكتبهاى فلسفى از اصلاح انسانها دليل ديگرى است براى اثبات ضرورت رسالت انسانى	31
رسالت انسانى دو عنصر اساسى دارد : شناخت انسان و دگرگون ساختن او در راه تكامل	33
دو عنصر اساسى انسان : 1 - عنصر انطباق با واقعيتهاى جارى طبيعى 2 - عنصر آرمانى و اوتوپيائى	37
ملاك آن امتياز كه دارندهء آن حق رسالت دارد	43
طرف پذيرندهء رسالت	45
هدف رسالت	46
موضوع رسالت چشمه است كه در سطح عميق روان انسانها مىجوشد	47
مدعيان رسالتهاى دروغين	49
دو نوع اساسى رسالت	53
قسم يكم - رسالت جزئى	54
قسم دوم - رسالت كلى	55
مواد رسالت كلى	59
6 - رها ساختن انسان از كابوس جبرهاى نمايشى و تقويت اختيار	66
رابطهء امتيازات جبرى و امتيازات تكاملى	71
8 - شناخت و ارزيابى هدف و وسيله	73
دليل چهارم	77
تعريف هدف و وسيله	79
عنصر دوم	82
عنصر سوم	83
نسبيت و مطلق دو مفهوم مربوط به ناظر	86
دو ارزشى بودن حيات	91
حيات اصيلترين هدفها است اگر تبديل به ضد حيات نگردد	93
در كشف ابعاد متنوع هدف ، فاصلهء زمانى و آگاهىهاى متنوع نقش اساسى دارند	96
راه منطقى انتخاب هدف و وصول به آن ، در ميان حلقه‌هاى زنجيرى عوامل جبرى	97
هدفهاى منطقى ، وسيله‌هاى حياتى	102
بايستى براى پيدا كردن هدف اعلاى حيات ، خود حيات را تفسير كنيم و شناسائى حقيقت و ابعاد حيات بدون در نظر گرفتن هدف اعلا پاسخگوى سؤال اصلى ما نخواهد بود	103
9 - آشنايى با خود براى زيستن با خود ، و تفسير « از خود بيگانگى »	107
يك نظر اجمالى به تاريخ مفهوم « از خود بيگانگى »	108
اصطلاحاتى كه آشنايى با آنها براى شناخت پديدهء خود لازم است	110
تفسير « از خود بيگانگى » و انواع آن	112
جهل و ناآشنائى با خود با امكان علم و آشنايى ، يكى از پستترين انواع « از خود بيگانگى » است	114
معناى دوم - خود باختگى ( خود را در ديگران ديدن )	115
معناى سوم - انكار خود	116
معناى چهارم - خود را از دست دادن معامله اى	117
معناى پنجم - زيستن با خود مجازى بجاى خود حقيقى	118
معناى ششم - هضم نكردن قدرتها و امتيازاتى كه در « خود » وجود دارد	120
خود هشيارى والا را از دست ندهيم تا هشيارىهاى تناقض انگيز و آزادىهاى پالان گونه ما را به تخديرهاى گوناگون كه نتايج همهء آنها « از خود بيگانگى » است ، نكشاند	122
نوع دوم « از خود بيگانگى » مثبت	124
معناى يكم - « از خود بيگانگى » مثبت در سمت و مقصد طبيعى و معمولى	125
هر احساس بيگانگى ناشى از احساس آشنائى است و هر بهره بردارى از آشنايى از احساس بيگانگى و حقارت آن ناشى مىگردد	132
آن خودى را كه عاليترين محصول حيات است ، آن خودى را كه سرمايهء ابديت است ، جز با سعادت ابدى نمىتوان معامله كرد	134
آيا اصطلاح بازگشت به خود صحيح است	136
10 - شكوفان شدن فطرت	139
فطرت چيست	141
فطرت در نظر حكيم ترمذى	142
تطبيق فطرت بر جريانهاى قانونى برخى از نيروهاى انسانى	148
تطبيق فطرت به جريان قانونى نيروهاى مركب	149
تطبيق فطرت به جريان قانونى نيروها و احساسات عالى	150
11 - توجيه منطقى رابطهء فرد و اجتماعى	153
عناصر موجوديت فرد و ابعاد آن	155
ديدگاه چهارم - از نظر اصالت	159
ديدگاه پنجم - رابطهء فرد و اجتماع از نظر ارزش	161
1 - ارزش موضوعى فرد يا جامعه	163
3 - پديده اى كه موضوع را با ارزش ساخته است	165
بهره بردارى از نيروها و استعدادهاى مثبت و سازنده در راه زندگى آزادانه رو به هدف تكاملى	166
مقدمه اى بر شناسائى على بن ابي طالب ( ع ) نمايندهء رسالتهاى كلى	167
دوم - جبران خليل جبران	172
سوم - ميخائيل نعيمه	174
توضيحى در بارهء جمله اى از ميخائيل نعيمه	175
جملهء دوم	179
جملهء سوم	180
توضيح جمله اى از ابن ابى الحديد	185
چهارم - جلال الدين محمد مولوى	187
جملهء دوم	191
جملهء سوم	192
جملهء چهارم	193
على عليه السلام از ديدگاه توصيف خداوندى	195
على ( ع ) از ديدگاه محمد ( ص )	199
على از ديدگاه على ( ع )	203
اصل دوم	205
ادعاهاى بىاساس و منحرف ساختن واقعيات نتيجه اى جز هلاكت ندارد	211
نادانى به خويشتن اساس همهء نادانىها است	212
مگر دروغ جز زبونى و بىشخصيتى علت ديگرى دارد	214
هيچ راهى جز راه حق به مقصد نمىرسد	216
ارتكاب زشتىها يا از ناتوانى است و يا از ستمگرى	217
اينست آن حياتى كه از ناچيزترين حركات مژگان تا عاليترين فعاليت مادى و روحىاش مىتواند تجسم يافته قانون بوده باشد	219
آنجا كه دين پردهء تاريكى روى واقعيت مىكشد	221
شما مردم منحرف با اشتراك در هدفهاى غلط ، در آن جاده‌هاى گمراهى هر چه حفر مىكنيد به آب نمىرسيد	225
از آن هنگام كه حق براى من نشان داده شده است ، هيچ شكى نكرده ام	226
كسى كه از اعماق واقعيات آگاه نيست ، نمىتواند از شك و ترديد در امان باشد	227
چون خود را فريب نداده‌ام ، از هيچكس فريب نخورده ام	229
با بينائى درونى و يقين ربانى كه به گمراهى تبهكاران و هدايت خويشتن دارم ، باكى ندارم از اين كه به تنهايى در مقابل آنان بايستم اگر چه همهء روى زمين را پر كرده و براى پيكار با من صفآرائى نمايند	232
خوددارى سازنده در مقابل وحشت ويرانگر	233
بينائى درونى و يقين ربانى ما فوق همهء امتيازات	236
من با چشمى باين دنيا مىنگرم كه شايستهء آن است	238
من شما را براى خدا مىخواهم و شما مرا براى تأمين تمايلات شخصى خود	241
قانون يكم - وجدان حسّاس تاريخ	246
براى تبهكارىهاى خود اصل و قانون نتراشيم	248
چه مقدس و با ارزش است اين قانونگرايى و تكيه بر اصل در زندگى ، بشرط آنكه براى نابود كردن اصل و قانون بكار نرود .	249
من خود را عضوى از كاروان رو به كمال شما انسانها مىدانم	250
مرا در مقابل وظيفه اى كه انجام داده‌ام سپاس خوشايند نگوئيد	253
گفتگويتان با من مانند گفتگو با جباران نباشد . در مقابل من تسليم محقرانه نشويد و از ابراز واقعيات خوددارى نكنيد و با قيافهء ساختگى و ظاهر سازى با من آميزش ننماييد	255
هرگز گمان نكنيد كه من از شنيدن سخن حق احساس سنگينى خواهم كرد و خود را برتر از حق قرار خواهم داد	257
اگر عنايت خداوندى كه مالكتر از من به من است ، كفايتم نكند ، از خطا در امان نخواهم بود	258
قطعى است كه من و شما بندگان مملوك خداوندى هستيم كه جز او خدائى وجود ندارد	259
من سزاوارترين مردم بر مردم هستم	260
آنچه كه اجتماع از من مىخواهد	262
حق سوم - تعليم عمومى شما	266
حق چهارم - تأديب و تربيت شما	268
امّا حقوق من بر عهدهء شما	270
بياييد ارزش رياست را از ديدگاه من دريابيد	271
خوشحال مىگشتم اگر بجاى واداشتن اجسامتان به جست و خيز و پايكوبى ، ارواحتان را به پرواز درمىآورديد و رسالت انسانى خود را به قرون و اعصار آينده ارمغان مىفرستاديد	274
كاروان سالارى كه راه و مقصد را مىشناسد و خود را عضوى از كاروان ميداند ، نه راه را گم مىكند و نه كاروان را گمراه مىنمايد .	275
خط مستقيم در ميان پيچاپيچترين خطوط	276
ملاك ذلت و عزت در رابطهء همزيستى از ديدگاه پيشواى الهى	278
من بالطاف و عنايات ربانى همهء دردها و درمانها و تاريكىها و روشنائىها و صلاح و فساد شما را مىدانم	279
سستى براى چه	284
روز و شب انديشه و تلاشى جز اين ندارم كه حق را از باطل تفكيك كنم ، اگر چه حق در درون باطل فرو رفته باشد	285
هدف من از پذيرش زمامدارى	287
چراغى روشنگر فرا راه انسانها	289
همهء شما مىدانيد كه سزاوارترين مردم براى زمامدارى كسى جز من نيست	291
مادامى كه اجتماع و آشيانهء زندگى خود را نشناخته‌ايد ، رهبر واقعى خود را تشخيص نخواهيد داد و بالعكس .	293
ناخود ساخته ، خود ساخته ، خدا ساخته	295
از خود بيگانگى معلول طبيعى ناخود ساختگى است	296
من نه اينم و نه آن	301
فهرستها	305
فهرست مطالب	307
فهرست آيات	318
فهرست روايات	321
فهرست اعلام	322
فهرست مآخذ	332

نام کتاب : ترجمه و تفسير نهج البلاغه ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 335

فرمت PDF

شناسنامه

فهرست