و اگر در روان آلوده و پر از لجنهاى اغراض صورت بگيرد ، نتيجهء نابود كنندهء كلى در بر خواهد داشت :
< شعر > اين صدا در كوه دلها بانگ كيست كه پر است زين بانگ اين كه گه تهيست هر كجا هست آن حكيم اوستاد بانگ او از كوه دل خالى مباد هست كه كآوا مثنّا ميكند هست كه كاو از صد تا ميكند مىزهاند كوه از آن آواز و قال صد هزاران چشمهء آب زلال چون ز كه آن لطف بيرون مىشود آبهاى چشمه‌ها خون مىشود < / شعر > قسم دوم آن جهشهاى روانى است كه مانند برداشتن سنگ از روى منبع فطرت ميباشد ، اگر خود فطرت پاك آدمى بجوشد ، حتى اگر محتويات روان او آلوده باشد ، باز مادهء فطرت پاك غلبه ميكند و عامل سازنده ميباشد .
بنظر مىرسد امور ششگانه مىتوانند سرمايه هايى باشند كه بتوانند وسايل خوبى براى اجراى رسالت شوند ، نه اين كه آنها منابع اصلى رسالت مىباشند ، زيرا تا احساس تعهد در كسى بحدّ اعلا نرسد ، امور ششگانهء مزبور ، بجز قسم دوم از آن امور ، امتيازاتى هستند كه مانند علل طبيعى معلولات خود را بوجود مىآورند و سپس در ميان حلقه‌هاى زنجير « آنچه كه هست » قرار گرفته و در مجراى پيكار با علل و معلولات ديگر در مجموعهء « آنچه كه هست » ميافتند . باين معنا كه براى درك منبع رسالت ، و بهره بردارى از آن ، نبوغ مغزى و استعداد عالى لازم است كه واقعيات جارى از آن منبع را بخوبى درك كند . اگر شخصيت متصدى رسالت از محبوبيت و امانت لازم برخوردار باشد ، ابلاغ و اجراى رسالت آسانتر و نافذتر صورت مىگيرد . همچنين بوسيلهء شناخت خواسته‌هاى مردم و آگاهى از طرق اشباع آنها ، جايگاه پياده شدن رسالت هموار و عمل رسالت همه جانبه تر انجام خواهد گرفت .
طرف پذيرندهء رسالت :
چنانكه متصدى رسالت فرد يا گروهى از انسانها است ، طرف پذيرندهء رسالت نيز فرد يا گروهى از انسانها ميباشد ، زيرا رسالت عبارت است از بوجود آوردن عوامل وصول انسان به ايده آلها و آرمانهاى اعلا بوسيلهء انسان .

45