الخصال ( فارسي ) - الشيخ الصدوق - کتابخانه مدرسه فقاهت

نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 345

باب خصال يگانه	3
[ باب منشهاى دوگانه ]	25
ترسناكترين چيزى كه از آن بر مردمان ترسيده مىشود دو منش است	40
گفتار پيامبر من فرزند دو ذبيح هستم	46
دو چيز برپايند و دو چيز روانند و دو چيز گوناگوناند و دو چيز با يك ديگر دشمناناند	48
دو جهان چون دو كفهء ترازوست	52
در قيامت از ثقلين پرسيده مىشود	54
اصلاح اول اين امت بدو منش است و تباهى پايان آنان نيز با دو منش است	62
سه تن كه به لات و عزى سوگند ياد كردند كه پيامبر را بكشند و على آنان را برانداخت	75
در نيكى به برادران و كوشش در انجام نياز ايشان سه منش است	76
هر كه سه منش داشته باشد ايمانش كامل است	83
سه كساند كه در قيامت خدا بديشان سخن نگويد و به اينان ننگرد و ايشان را پاك نگرداند و ايشان را شكنجهء دردناك است	84
مسلمان سه دوست دارد	90
كسى شايستهء پيشوايىست كه در آن سه منش باشد	92
خدا در سه حال به جاى بنده كارهاى وى را پايان مىرساند	97
سفارشهاى سه‌گانه‌يى كه پيامبر به على كرده	100
از سه تن بر دين بايد ترسناك بود	111
امام محمد باقر فرزند خود امام صادق را به سه چيز دستور داد و از سه چيز نهى كرد	132
عمر از سه منش به خدا بازگشت	134
سخن ابى بكر بر چيزى از جهان اندوه نمىخورم جز بر سه كار خود كه كاش آنها را به جاى نمىآوردم و بر سه كار كه نكردم كاش به جاى آورده بودم و بر سه چيز كه كاش از پيامبر پرسيده بودم	135
ياران كوه سه تن بودند	142
سواران رستخيز چهاراند	157
زال بنى اسرائيل از موسى چهار چيز خواست	158
معاشر با مردم از سه منش كناره كند تا براى وى به گردن ايشان چهار چيز واجب گردد	161
معاويه به ابن عباس گفت : من ترا براى چهار منش دوست دارم و از چهار منش تو در مىگذرم	166
چهار تنى كه براى على گواهى ندادند بد فرجام شدند	172
منشهايى كه هر كدام بر چهار پايه استوار است	184
نجدهء خارجى چهار سؤال از ابن عباس كرد	186
چهار نماز است كه هر گاه توان گزارد	195
از چهار راه حديث پيامبر به مردمان رسيد كه پنجمى ندارد	203
امام على بن ابى طالب گفته : « هر كه به اندازهء آنچه به وى نيكى شده نيكى كند عوض داده	205
چهار منش است كه در رمضان كسى از آن بىنياز نيست	207
خداى گفت : اى ابراهيم چهار پرنده را بستان و به سوى خويش بكش	212
هر كه در او چهار منش باشد خدا وى را دشمن دارد	213
خداى به پيامبرى دستور داد به پنج چيز عمل كند	215
گريه‌كنندگان پنج تن بودند	219
پنج گناه بزرگ است	220
پيامبر با پنج شمشير مبعوث شد	221
ريشخندكنندگان پيامبر پنج تن بودند	226
نماز مرده پنج تكبير دارد	227
ميان پنج زن و شوهر ملاعنه واقع نشود	245
كلماتى كه خدا ابراهيم را با آنها آزمايش كرد	248
امير المؤمنين به كارمندان خود پنج دستور داد	252
پيامبر براى على از خدا پنج چيز خواست	256
پنج تن بدترين مخلوق خدايند	260
در اين امت شش چيز است	261
از كشتن شش جانور منع شده	266
تفسير واژه‌هاى ابجد	270
ديوانه كسىست كه در او شش چيز باشد	271
خدا انگشترى به ابراهيم داد در آن شش كلمه بود	273
شش تن خواهش ايشان برآورده نمىشود	275
مؤمن بر مؤمن هفت حق دارد	286
خدا هفت جانور را آفريد كه از شكم مادر بيرون نيامده بودند	289
اسلام بر هفت رسد قرار داده شده	290
خدا به پيامبر خود هفت چيز داده	292
دوزخ را هفت در است	298
على ( ع ) در قيامت با هفت چيز بر خلق محاجة مىكند	299
آزمايش اوصياء پيامبران در زندگى پيامبران در هفت مقام است و بعد از مرگ ايشان نيز در هفت مقام	301
مقام چهارم	305
اى برادر جهود	307
مقام اول	310
مقام سوم	312
مقام پنجم	317
مقام ششم	320
مقام هفتم	323
آنچه راجع به ايام هفته است	324
آنچه در خصوص هفته آمده است	325
آنچه در دوشنبه آمده	326
آنچه در روز سه شنبه آمده	327
آنچه در چهارشنبه آمده	328
آنچه در بارهء پنجشنبه آمده	330
آنچه در بارهء آدينه آمده	331
آنچه در بارهء شنبه آمده	333
معنى با ايام دشمنى مكنيد تا با شما دشمنى نكنند	335
پيمبر در هفت جا ابو سفيان را نفرين كرد	337
سخن از هفت صندوقى كه در دوزخ است	338
ايوب با بىگناهى هفت سال رنج كشيد	339
فرشتگان هفت گروه‌اند و حجابها نيز هفت	340
على هفت سال پيش از مردمان نماز گزارد	341
پيامبر را هفت فرزند بود	344

نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 345

فرمت PDF

شناسنامه

فهرست