responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 166


ترجمهء ( 479 ) معاويه به ابن عباس گفت : من ترا براى چهار منش دوست دارم و از چهار منش تو در مىگذرم ، عبد الملك بن مروان گفته روزى نزد معاويه بودم ؛ جماعتى از قريش كه افرادى از بنى هاشم با ايشان در انجمن بودند ؛ معاويه گفت : اى فرزندان هاشم شما بر ما به چه مىنازيد در صورتى كه پدر و مادر ما يكىست و خانواده و كشور ما يكى ؟ ابن عباس گفت : ما به چيزى بر شما مىنازيم كه شما امروز به همان بر قريش مىنازى و قريش بر انصار و انصار بر تازيان و تازيان بر عجمان ما به پيامبر افتخار مىكنيم كه تو نمىتوانى آن را انكار كنى .
معاويه گفت : اى فرزند عباس ترا زبان تيزى داده‌اند كه تباه خود را بر راستى و درستى ديگران چيره مىسازى ؛ ابن عباس گفت : خاموش ؛ هرگز تباه بر درست چيره نگردد ، رشك را بگذار ؛ رشك ناخوش شيوه ايست ، معاويه گفت : راست گويى ، به خدا سوگند براى چهار منش ترا دوست دارم و چهار منش ترا مىبخشم . من آنچه از تو دوست مىدارم يكم خويشى تو با پيامبر است . دوم - تو مردى از خويشان من و از نژاد خالص عبد مناف هستى سوم - آنكه پدر من با پدر تو دوستى داشت ، چهارم - آنكه تو زبان قريش و داناى ايشان هستى ، اما آن چهار چيزى كه از آن چشم پوشى كردم ، شركت تو در نبرد صفين با كسانى كه بر من تك آوردند و زشتكارى تو در يارى نكردن عثمان بود و كوشش تو بر عائشه‌ام المؤمنين بود و ديگر آنكه زياد را از برادرى با من نفى كردى ، چون كارهاى ناشايسته ترا جستجوى كردم از قرآن كريم و اشعار تازيان بهانهء ترا يافتم . اما عذر تو موافق قرآن كريم اين آيت است : گروهى كار شايسته و ناشايسته را با يك ديگر در آميختند به اميد آنكه خداى از سر گناه ايشان درگذرد و آنچه شاعران گفته‌اند ، گفتهء نابغهء ذبيانىست كه گفته : تو كدام يارى را از مردان پاك از خرده‌ها خواهى يافت ، هر گاه بنا شود انسان براى خرده‌يى از ياران خود ببرد ديگر براى او يارى نماند .
بدان من چهار منش نخستين را از تو پذيرفتم و از اين چهار منش بعدى تو كه گفتم در گذشتم و گفتهء شاعر اول را در بارهء تو به كار بستم ، كه گفته : من از دوستان نيكى پذير هستم و از بدى ايشان چشم پوش هستم .
ابن عباس در پاسخ وى پس از ستايش خداى ، گفت : آنكه ياد آور شدى از براى خويشاوندى

166

نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 166
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست