responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 337


ترجمهء ( 778 ) پيمبر در هفت جا ابو سفيان را نفرين كرد - عامر پور واثلة گفته : پيغمبر در هفت جاى ابو سفيان را نفرين كرد و در اين جايها جز نفرين با وى كارى نداشت . نخستين - هنگامى كه پيمبر به مدينه مهاجرت كرد ابو سفيان از شام مىآمد در برخورد . پيمبر را دشنام داد خواست او را بزند خدا شر وى را از پيمبر برگردانيد . دوم - روز كاروان بدر كه وى را از چاه بدر گريزاند . پيمبر وى را نفرين كرد .
سوم - روز جنگ احد كه پس از پايان يافتن جنگ ابو سفيان بانگ زد زنده باد هبل نام بتى از بتهاى عرب بود ) پيمبر گفت : زنده باد خداى بزرگ . ابو سفيان گفت : ما عزى داريم و شما را عزى نيست . پيمبر گفت : خدا سرور ماست و شما سرور نداريد . چهارم - در روز جنگ خندق كه ابو سفيان با قريش براى نبرد آمده چون مغلوب شد خشمناك گرديد . دو آيه در سورهء احزاب فرود آمد ابو سفيان و ياران وى را كفار خواند و معاويه را مشرك . پنجم - روز صلح حديبيه بود كه قربانيها را منع كردند و نگذاشتند به محل خود كه منىست برسند ، پيمبر طواف كعبه نكرده بازگشت ، ابو سفيان را نفرين كرد . ششم - در جنگ احزاب بود كه ابو سفيان با قريش و عامر بن طفيل هوازن و عيينهء پور حصين با گروه غطفان به مدينه تاختند و جهودان قريظه و بنى نضير همدست شدند . پيمبر ايشان را نفرين كرد ، و گفت : هر گاه در پيروان مؤمنى باشد ملعون نباشد اما در پيشوايان اين گروه مؤمن و نجيب نيست ، هفتم - در توطئه‌يى كه داشتند به پيمبر تك آوردند و اين گروه دوازده تن از بنى اميه بودند به سرورى ابو سفيان و پنج تن از ديگر مردمان در اينجا نيز پيمبر نيز آنان را لعن كرد و آنان بر سر گردنه بودند به جز خود پيمبر و استرش و راننده و پيش دار همه را

337

نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 337
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست