responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 157


ترجمهء ( 466 ) سواران رستخيز چهاراند - پيامبر گفته : « جز ما چهار تن در روز قيامت سوارى نخواهد بود » . عم پيامبر عباس پرسيد كياناند ؟ . پيامبر گفت : « من سوار براق هستم كه روى آن مانند آدمىست و گونه‌اش چون گونه اسب و يال آن از مرواريد رشته كشيده و دو گوش آن از دو زبر جداست و دو ديده‌اش چون ناهيد درخشان و مانند آفتاب پرتو افكن است . از سينهء آن خوى چون مرواريد غلطان است . فربه و دست و پاى آن بلند است . جان وى مانند جان آدمىست .
گفتار را مىشنود و مىيابد كلانتر از خر و خردتر از استر است » .
عباس گفت ديگرى كدام است ؟ . گفت : « برادرم صالح كه بر اشترى كه خدا به وى داد و پيروانش آن را پى كردند » . پرسيد ديگرى كيست ؟ . گفت : « عموى من حمزه پور عبد المطلب شير خدا و شير پيامبر خدا سرور شهيدان سوار بر اشتر من است كه عضباء نام دارد » . عباس پرسيد ديگرى كيست ؟ . گفت : « برادر من على سوار بر يكى از اشتران بهشت است كه مهار آن از مرواريدتر است . و كجاوه‌يى از ياقوت سرخ بر آن بسته‌اند كه چوبهايش از در سفيد است ، بر سرش تاجىست از نور و بر تن وى دو جامهء سبز است و در دستش درفش ستايش خدا و بانگ زند : من گواهم كه شايستهء پرستش جز خدا نيست . يگانه است انبازى ندارد و محمد پيامبر ويست و چون ديدهء مردمان به وى افتد گويند : اين يا پيامبر مرسلىست يا فرشتهء مقرب خدا . از درون عرش بانگى برآيد كه اين نه فرشتهء مقرب است و نه پيامبر مرسل و نه فرشتهء بردارندهء عرش ، بلكه على وصى پيامبر و پيشواى پرهيزكاران و پيشرو دست و روى سپيدان جهانست .

157

نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 157
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست