responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 48


بهترين مخلوق نزد تو كيست ؟ گفت : اى خدا مخلوقى نيافريدى كه نزد من از يار تو محمد گرامىتر باشد بعدا پرسيد تو خود را بيشتر دوست دارى يا او را ؟ گفت او را و نيز فرزند او را از فرزند خود بيشتر دوست دارم .
سپس به ابراهيم گفت : كشته شدن فرزند وى به ستم به دست دشمنانش بيشتر دل ترا مىسوزاند يا كشته شدن فرزند تو اسماعيل به دست خود در بندگى من ؟ گفت : فرزند او به دست دشمنانش دل مرا بيشتر مىسوزاند ، خدا گفت : اى ابراهيم گروهى مىپندارند كه از پيروان محمداند اما فرزندش حسين را به ستم چون گوسفند مىكشند از اين رو شايسته سخط مىگردند ، ابراهيم از اين گفتار بناليد و دل وى بسوخت و همى گريست ، سپس خدا گفت : اى ابراهيم سوختن دل ترا بر حسين فداى دل سوختن تو بر فرزند تو اسماعيل گردانيدم اگر او را به دست خويش سر مىبريدى ، از اين جهت بالاترين درجات پاداشگيرندگان را براى تو گردانيدم ، چنان كه در قرآن كريم گفته : « او را فداى بزرگى داديم » .
ترجمهء ( 176 ) دو چيز برپايند و دو چيز روانند و دو چيز گوناگوناند و دو چيز با يك ديگر دشمناناند - عبد اللَّه پور سليمان كه كتابهاى بسيار خوانده بود گفته : در يكى از كتابهاى آسمانى چنان خواندم كه چون ذو القرنين از سازش سد يأجوج و مأجوج آسايش يافت و به جهان گردى روان شد در آن اثنا به دانايى برخورد آن دانا به ذو القرنين گفت : مرا بگوى آن دو چيز كدام است كه از هنگامى كه خداى بزرگ آنها را بيافريده پا برجايند و از دو چيز كه روانند و از دو چيزى كه گوناگوناند و از دو چيزى كه با يك ديگر دشمناناند ؟ ، گفت : آن دو چيز پاى بر جا آسمانها و زميناند . و دو چيز گردان آفتاب و ماهتاباند ، و دو چيز گوناگون شب و روزاند و دو چيز دشمن مرگ و زندگى ست .
دانا به ذو القرنين گفت : برو كه تو مرد دانايى . اين خبر درازيست ، اندازهء نياز از آن را باز گوى كردم و همه آن را در كتاب نبوت نگاشته‌ام .

48

نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 48
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست