responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 292


ترجمهء ( 740 ) خدا به پيامبر خود هفت چيز داده - امام حسن بن على در خبرى دراز گفته :
چند جهود نزد پيامبر آمدند ، داناترين ايشان پرسشهايى از پيامبر كرد از آن جمله پرسيد ما را از هفت چيز كه خدا از ميان پيامبران ترا بدان مخصوص گردانيده و پيروان ترا از ميان امتان بدان سرافراز كرده آگاه فرما . پيامبر گفت : خدا به من سورهء حمد و اذان و نماز جماعت در مسجد و روز آدينه و نماز بر ميت و بلند خواندن در سه نماز ( شام ، خفتن ، بام ) را به من داد و پيروان مرا در بيمارى و سفر اجازه داده كه روزه را بگشايند و نماز را شكسته گزارند و آنان كه گناه بزرگ كرده‌اند مشمول شفاعت من كرده .
جهود گفت : راستى گفتى ، بگوى پاداش آنكه فاتحة الكتاب را بخواند چيست ؟ . پيامبر گفت :
هر كه فاتحة الكتاب بخواند خدا به وى پاداش خواندن همهء آياتى را بدهد كه از آسمان فرود آمده ، اذان ، پاداش آن اين است كه بانگ گويان با پيامبران و صديقان و شهيدان محشور گردند و اما فضل نماز جماعت : رده‌هاى نماز جماعت امت من در زمين مانند رده‌هاى فرشتگان است در آسمان و ركعتى نماز جماعت برتر از بيست و چهار ركعت است كه هر ركعت آن پيش خدا از پرستش چهل سال پسنديده‌تر است .
روز آدينه روزيست كه خدا آفريدگان را در آن روز براى شمار گرد كند . گرونده‌يى نيست كه سوى نماز جماعت برود جز آنكه خداى در قيامت بيم وى را كم سازد و بهشت را به وى پاداش دهد .
افزونى بلند خواندن نماز آن است كه به اندازه‌يى كه آواز مىرود زبانهء آتش از وى دور گردد . از پل صراط شادمانه تا به بهشت مىگذرد . اما ششم . تخفيف در بيمارى و سفر نشانه آن است كه خدا در قيامت چنان كه در قرآن اميدوار ساخت بيم را از پيروان من دور كند . چنان كه در قرآن گفته : آنكه كار نيك كند به از آن پاداش يابد و از بيم روز رستاخيز در امان است ، هيچ گراينده‌يى نيست كه نماز مرده گزارد مگر آنكه خدا بهشت را به وى واجب كند مگر آنكه منافق يا عاق والدين يا شقى باشد .
شفاعت من ويژهء خداوندان گناه‌هاى كلان است . جز مشرك و ستمكار بر بندگانش كه شايستهء شفاعت نيستند . آن جهود گفت : راست گفتى من گواهى مىدهم كه معبود جز خداوند بزرگ نيست و تو فرستادهء وى هستى . تو آخرين پيامبران هستى و پيشواى پرهيزكاران و پيامبر خدا بر جهانيان چون مسلمان شد برگ سفيدى بر آورد و هر چه پيامبر گفته بود در آن بنگاشت . آنگاه گفت اى پيامبر خدا اين را از الواحى كه خدا به موسى كليم فرستاده بود نگاشته‌ام . من در تورات وصف ترا بسيار خوانده بودم تا اندازه‌يى كه به شك افتادم . چهل سال است كه نام ترا از آن محو مىكردم باز در جاى

292

نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 292
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست