نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 271
باء : خرمى خداست ، جيم جمال و بهشت اوست ، دال : دين خداست . هوز : هاء دوزخ است ، واى بر آنكه در آتش افتد ، واو : واى بر اهل دوزخ است . زاء : زاويه ايست در دوزخ ، پناه به خدا از آن چه در زاويههاى دوزخ است . حطى : حاء ريزش گناهانست از آمرزش خواهان در شب قدر كه فرخ سروش با فرشتگان تا سپيده مشغول استغفاراند . طاء : طوبى سرانجامى آنان است و درختىست كه خدا آن را كاشته ، و از روح خود در آن دميده و از پشت ديوار بهشت شاخههاى آن ديده مىشود . نيروى خداست كه پاك و برتر است . كلمن : كاف : در گفتار خدا تغييرى نيست و جز از خدا پشيمانى نيابى . لام رفت و آمد بهشتيان است . سرزنش كردن دوزخيان است همديگر را . ميم پادشاهى اوست كه زوال پذير نيست . نون : نون و قلم است و آنچه نويسند و آن قلمى از نور است و كتابى از نور كه فرشتگان نزديك بر آن گواهند ، گواهى خدا براى آن بسنده است . سعفص : صاد پيمانه با پيمانهيى ، يعنى آنچه مىكنى مىبينى . قرشت : مردم را گرد آورى مىكند و در قيامت براى ايشان داورى مىنمايد » . صدوق گفته : من آنچه در معنى ابجد و حروف آن است در كتاب معانى اخبار نوشتهام . ظاهرا اين خبر نيز از اخبار موضوعىست كه زنادقه بنام على و عثمان ساختهاند و بنام مقدس پيامبر اكرم پرداخته تا مردمان را از شريعت اسلامى منحرف سازند . صدوق نيز از راه سادگى اينها را در اينجا آورده است رحمه الله . ترجمهء ( 701 ) ديوانه كسىست كه در او شش چيز باشد - على بن ابى طالب گفته : پيامبر بر گروهى گذشت . گفت : چرا گرد هم فراهم شدهايد ؟ . گفتند : اين ديوانهايست كه غش كرده گفت : اين ديوانه نيست بلكه بيماريست ، آنگاه گفت : خواهيد كه بشناسيد ديوانه كيست ؟ . گفتند آرى . گفت : ديوانه كسىست كه روى خود پسندى راه رود و با گوشهء ديده به مردم مىنگرد و شانههاى خويش را از راه بزرگى مىجنباند و با آنكه گناه كار است آرزوى بهشت دارد و كسى از نابكارى وى آسوده نيست و به نيكى او اميدى نيست . اما اين كس بيماريست .
271
نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 271