براون جلد سوم كه بنام از سعدى تا جامى بوسيلهء جناب آقاى على اصغر حكمت به فارسى ترجمه شده : [1] و زين رو بقزوين سبتاى بجنگ * در آمد بكردار غران پلنگ بدانگه كه شد شهر درياى خون * ده و هفت بودى ز ششصد فزون ز شعبان گذر كرده بد هفت روز * كه پيدا شد آن محنت و درد و سوز در آن وقت بد حاكم آن ديار * مظفر لقب مهترى نامدار به حكم خليفه درين شهره شهر * ز كار حكومت در او بود بهر چو لشكر درين مرز آمد بجنگ * ببستند دروازه ها همچو سنگ بر آمد ببارو بسى جنگجو * بسوى مغول كرد در جنگ رو سه روز اندرين كس ندادند راه * چهارم شهر اندر آمد سپاه مغول اندر آمد بقزوين دلير * سر همگنان آوريدند زير هر آن كس كه بود اندر آن شهر پاك * همه كشته افكنده بد در مغاك ز خرد و بزرگ و ز پير و جوان * سر آمد سران را سراسر زمان زن و مرد هر جا بسى كشته شد * همه شهر را بخت برگشته شد بسى خوبرويان ز بيم سپاه * بكردند خود را بخيره تباه ز تخم نبى بيكران دختران * فروزنده چون بر فلك اختران ز بيم بد لشكر رزم خواه * نگون درفكندند خود را بچاه همه شافعى مذهبند آن ديار * حنيفى نباشد يكى از هزار در آن قتل بود از حنيفى شمار * كه بودند كشته ده و دو هزار . . . و در همين بليهء عظيم بود كه چهارم پدر مؤلف امين الدين نصر كه مدتها متصدى مشاغل ديوانى بوده و در آخر عمر تائب شده بود ، در ضمن جهاد با مغولان بعزّ شهادت نائل آمده است [2] .