نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 85
نمودن جبرئيل عليه السلام خود را به مصطفى صلى الله عليه وآله به صورت خويش واز هفتصد پر او چون يك پر ظاهر شد وافق را بگرفت آفتاب محجوب شد با همهء شعاعش [1] < شعر > ( ( 3755 ) ) مصطفى مىگفت پيش جبرئيل كه چنانكه صورت توست اى خليل ( ( 3756 ) ) مر مرا بنماى محسوس آشكار تا ببينم من تو را نظاره وار ( ( 3757 ) ) گفت نتوانى وطاقت نبودت حسن ضعيف است وتنگ سخت آيدت ( ( 3758 ) ) گفت بنما تا ببيند اين جسد تا چه حد حس نازك است وبىمدد ( ( 3759 ) ) آدمى را هست حسّ تن سقيم ليك در باطن يكى خلق عظيم ( ( 3760 ) ) بر مثال سنگ وآهن اين تنه ليك هست او در صفت آتش زنه ( ( 3761 ) ) سنگ وآهن مولد ايجاد نار زاد آتش زين دو والد قهر بار ( ( 3762 ) ) باز آتش دستكار وصف تن هست قاهر بر تن او شعله زن ( ( 3763 ) ) باز در تن شعله ابراهيموار كه از او مقهور گردد برج نار گر برآرى از درونت آتشى آتشت گردد مطيع ودل خوشى ( ( 3764 ) ) لاجرم گفت آن رسول ذو فنون رمز نحن الاخرون السابقون ( ( 3765 ) ) ظاهر اين دو به سندانى زبون در صفت از كوه آهنها فزون ( ( 3766 ) ) پس به صورت آدمى فرع جهان در صفت اصل جهان اين را بدان ( ( 3767 ) ) ظاهرش را پشهاى آرد به چرخ باطنش باشد محيط هفت چرخ ( ( 3768 ) ) چون كه كرد الحاح وبنمود اندكى هيبتى كه كُه شود زان مندكى ( ( 3769 ) ) شهپرى بگرفت شرق وغرب را از مهابت گشت بىهش مصطفى ( ( 3770 ) ) چون ز بيم وترس بىهوشش بديد جبرئيل آمد در آغوشش كشيد ( ( 3771 ) ) آن مهابت قسمت بىگانگان وان تجمش دوستان را رايگان < / شعر >
[1] مضمون اين روايت در تفسير ابو الفتوح رازى ج 4 ص 382 آمده است . .
85
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 85