نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 83
كرد كه مهندس مىتواند بگويد : آفتاب دايره مىنمايد پس مساحتش را با مجذور شعاع ضرب در پى مىتوان تعيين كرد . تفسير ابيات هنگامى كه كوه قاف با ذو القرنين به گفت گو پرداخت ، ذو القرنين از آن كوه پرسيد : كه اى سخن گوى آگاه واى سر به فلك كشيدهء راز دان ، سخنى چند در باره صفات حق با من در ميان گذار . كوه قاف در پاسخش مىگويد ، برو ، كه اوصاف حق باعظمتتر وبرتر از آن است كه بيان دستى بسويش دراز كند مگر قلم را آن قدرت هست كه خبرى چند از آن اوصاف روى صفحات كاغذ نقش كند ؟ ذو القرنين مىگويد : حال كه بيان اوصاف الهى امكان پذير نيست ، داستانى از صنايعش باز گو كن ، كوه قاف پاسخ مىدهد : اينك دشت وهامون را بنگر كه چگونه خداى بزرگ آنان را با توده هاى متراكم برف پوشانيده وهر زمان پيراهنهاى ديگرى از برف بر آنها مىپوشاند ، اگر اين برفهاى متراكم نبودن ، حرارت دوزخى مرا نابود مىساخت . اين مردم غفلت زده واحمق مانند كوه هاى پر برفند كه نمىگذارند ، حرارت درونى خردمندان آنان را به آتش بكشد ، اگر صورتى از جهل برف آسا نبود ، آن كوه قاف در آتش اشتياق شعله ور مىگشت . آرى ، آتش سوزان اين دنيا نمونهء بىمقدارى از قهر خداوندى است وتازيانهاى براى تهديد مردم ناكس ولئيم . اما : < شعر > ( ( 3743 ) ) با چنين قهرى كه بر وى فائق است برد لطفش بين كه بر تو سابق است < / شعر > اما گمان مبر كه اين سبقت در مقابل واپسين است كه در بستر زمان يكى پيش وديگرى در دنبال است . وخود موجب دويى است ، زيرا سابق ومسبوق نمىتواند
83
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 83