نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 82
است ، قابل قبول مىباشد . اين هوشيارى به قول داستايوسكى اگر چه يك لحظه به انسان روى بدهد ، يا شكافتن ساختمان وجود مادى ومرگ است ويا فورا رها ساختن خود از آن لحظه كه ابديت را بهمراه خود مىآورد . بنا بر اين موضوعى را كه جلال الدين در دو بيت مورد تحليل متذكر شده است مىتوان از يك جهت تصديق كرد كه لحظات هشيارانه ى انسان به منزلهء جهش با سرعت بىنهايت ، در جهان بىنهايت براى بهره بردارى تدريجى واطمينان به وجود ماوراى طبيعت وتوانايى انسان به وصول به آن تعبيه شده است ، نه براى غوطه خوردن در آن كه پيش از لحظهاى دوام نخواهد داشت ، زيرا زمان ومكان وفضا وتمام قوانين وجريانات طبيعى مانند قطعهء يخ در همان لحظه ذوب مىگردد . لذا چنانكه جنبه هاى طبيعى وخواسته هاى حيوانى انسان مانند زنجير سنگين بارى است كه نمىگذارد آن پرواز مطلق وغير طبيعى به زندگى آدمى خاتمه بدهد ، هم چنين انسانهاى نادان وغافل كه پيرامون انسان هوشيار را فرا گرفتهاند مانند لنگرهاى بسيار سنگين ، متوقف كنندهء جهش وپروازهاى مطلق مىباشند . البته اين نكته ضرورت وجود نادانها وغافلان را اثبات نمىكند ، زيرا خداوند با حكمت عاليه خود ، انسانى را هيزم براى پخته شدن آش انسان ديگر نيافريده است ، بلكه چنانكه در عنوان بحث گفتيم ، يكى از نتايج طبيعى وجود مردم غافل اعتدال زندگى خردمندان است . مردم غافل اگر با اختيار خود را در جهل وغفلت غوطه ور بسازند ، وجودشان مانند كوه طبيعى براى نمو روانى هشياران بكار مىرود واگر غفلت غير اختيارى بوده باشد ، مانند ساير جانداران ونباتات براى هشياران مطرح مىشوند وهدف وجود هر دو حال ( غفلت اختيارى واضطرارى ) بهره بردارى هشياران نيست ، تا اين اعتراض وارد شود كه با عدالت خداوندى سازگار نيست ، بلكه چنان است كه هدف آفتاب فروزان حرارت ونور پراكنى است ، در ضمن اين نتيجه را هم مىتوان از آفتاب بهره بردارى
82
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 82